خطیب: امام مسجد و مدير مرکز اسلامی هامبورگ
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و الحمد لله الذی لا مُضادّ له في مُلكه و لا مُنازِعَ لَهُ في أمره. الحمدالله الذی لا شريك لَهُ في خلقه ولا شبيه لَهُ في عَظَمَتِه (جزء من دعاء الإفتتاح) وصلّی الله علی سيدّنا ونبيّنا محمّد صلّی الله عليه وعلی آله الطاهرين واصحابه المنتجبين.
عبادالله ! أُوصيكم و نفسي بتقوی الله و اتّباع امره و نهیه.
با توجه به رویکردهای مختلفی که نسبت به دین در میان الهی دانان و حتی سردمداران ادیان بشری پدید آمده است، «معنویت» هم تعاریف مختلفی پیدا کرده است. به گونهای که چه بسا ممکن است برخی از تعاریف با حقیقت معنویت سازگاری نداشته باشد؛ زیرا بسیار واضح و روشن است که حقیقت معنویت، برقراری ارتباط با عالم غیب است و اینکه انسان حیات و زندگی واقعی را فقط در امور حسی و مادی نداند و همه لذت ها را در لذت مادی خلاصه نکند؛ بلکه زندگی واقعی را در شکوفایی ابعاد معنوی خود بداند و سعادت و خوشبختی در دنیا را زمینه خوشبختی آخرت تلقی کند. او باید بپذیرد که عقاید و اخلاق و اعمال آدمیان حقیقت شخصیت آنها را میسازد و در عالم آخرت همه افراد در گرو داشتههای خود هستند که به اختیار آنها را به دست آوردند و این نکته مهمی است که باید همه انسانها در زندگی خود به آن توجه کنند و غفلت از این حقیقت موجب می گردد انحراف در معنی و روش زندگی انسانها افزایش پیدا کند. قرآن این حقیقت را به این شکل بازگو میفرماید که برخی از انسانها ظاهر دنیا را گرفتند و همان باعث گردید که فریب بخورند؛ ولی از آخرت و باطن دنیا غافل ماندند « يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ».[1]
در مباحث پیشین در خصوص گونههای معنویت مباحثی مطرح شد. چه بسا ضرورت دارد برای تکمیل بحث به انواع عمده آن اشاره شود:
یکی از این انواع، معنویت دنیوی است؛ به این معنا که گاهی یک انسان به دلیل یک احساس معنوی و بدون اینکه دینی را قبول داشته باشند، کاری را انجام میدهد که اصل کار ناشی از یک احساس معنوی است که در او وجود دارد؛ اما انگیزهای که آن کار را انجام داده یک انگیزه دنیوی است؛ مثلاً فداکاری که ناشی از یک احساس معنوی است میتواند یک انگیزه دنیوی و یا یک انگیزه اخروی و الهی داشته باشد. پس اینگونه نیست که هر نوع فداکاری یک ارزش پایدار و جاودانه داشته باشد و بلکه باید توجه داشت که انگیزه فرد فداکار برای آن انجام کار چه چیز بوده است؛ نمونههایی از این نوع فداکاری را در تاریخ اسلام هم مشاهده می کنیم. مثلاً گاهی فردی از مسلمانان به سمت اردوگاه دشمن می رود و حتی کشته می شود؛ ولی این عمل وی تنها به خاطر رسیدن به ثروت یا مقامی بود که دشمن به وی وعده داده بود. پس این نوع فداکاری برای رسیدن به یک امر دنیائی بوده است و این نکته مهمی است؛ زیرا گاهی نزاعها و جنگهای دو یا چند گروه با یکدیگر برای این نوع انگیزههاست؛
بنابراین ارزش گذاری یک کار بستگی دارد به اینکه فرد و یا گروه به چه انگیزهای دست به چنین کاری زدند؛ پس فداکاری و یا مانند آن که ناشی از یک احساس معنوی است، در صورتی ارزشمند خواهد بود که برای یک امر ماندگار باشد؛ اما در عین حال ممکن است برخی افراد چنین کارهایی را که با انگیزه هایی دنیوی انجام میپذیرد، از امور معنوی که بدانند؛ زیرا معتقدند بالاخره انسانی که خود را برای ملتش فدا میکند، در قید امور مادی نیست. ولی در عین حال باید بررسی و تحلیل کرد که از نظر دین این نوع فداکاری ها به انسان ابدیت میبخشد و میتواند روح و استعداد او را برای رسیدن به اهداف متعالی و قرب الهی شکوفا سازد یا خیر.
نوع دیگر از معنویت مقابل آنچیزی است که به آن اشاره گردید؛ در این نوع از معنویت، انسان به هیچ وجه به دنیا علاقه نشان نمیدهد؛ بلکه از آن به شدت گریزان است و حتی مائل نیست که از موهبتها و نعمتهای دنیا بهرهمند شود؛ بلکه خانواده را در سختی و رنج و دشواری قرار میدهد و به طور کلی لذتهای دنیوی و حلالهای الهی را بر خود حرام میکند تا جنبه معنویت را در خود تقویت سازد.
این نوع معنویت در سنتهای هندی و در مکتبهای عرفانی شرق به صورت فراوان به چشم میخورد و متاسفانه در میان مسلمانان هم به نوعی نفوذ کرده است؛ زیرا عدهای از مسلمانان با فاصله گرفتن از زن و فرزند و ثروت و لذتهای دنیوی گمان میکنند میتوانند به مقامات معنوی برسند و خود را به خداوند نزدیکتر سازند؛ غافل از آنکه این هم نوعی انحراف از مسیر حق و حتی از مسیر معنویت حقیقی است؛ زیرا همه ادیان آسمانی و خصوصا اسلام ادیانی هستند که سعادت بشر را هم مربوط به دنیا و هم مربوط به آخرت دانسته و بلکه دنیا و آخرت را ظاهر و باطن یکدیگر میدانند؛ بنابراین اسلام به مسلمانان اجازه نمیدهد که دنیای خود را فدای آخرت و یا آخرت را فدای دنیا کنند. بلکه معتقد است انسانها با استفاده صحیح نمودن از نعمتها و مواهب الهی میتوانند خود را به حقیقت معنویت برسانند و قرآن کریم به این مهم ما را توجه میدهد که هیچوقت نصیب و بهره خود را از دنیا فراموش نکنید و میفرماید:
« وابتغ فیما آتاک الله الدار الآخره و لا تنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک و لا تبغ الفساد فی الارض ان الله لا یحب المفسدین »[2]
«در آنچه خداوند به تو بخشیده است آخرت را بجوی و بهره و نصیبت را از دنیا فراموش نکن؛ همانطور که خداوند به تو نیکی کرده نیکی کن و فساد را مخواه که خداوند مفسدان را دوست ندارد».
به صراحت از این آیه شریفه و آیات مشابه آن به دست میآید که نباید از بهرههای دنیوی چشم پوشید و به آنچه که خداوند حلال کرده و در دسترس استفاده انسانها قرار داده بی توجهی کرد؛ زیرا چه بسا همین عدم استفاده از این نعمتها و مواهب باعث شود که برخی دنبال امور حرام روند و زمینه به فساد کشیده شدن آنان فراهم شود. به همین دلیل است که ثروت و قدرت اگر در دست غیر صالحان قرار گیرد جامعه را به فساد میکشانند و مسیر انحرافی و گمراهی را در جامعه پدید میآورند.
بنابراین تاکید اسلام بر این است که انسان دنیا و آخرت و نسبت میان آن دو را به صورت صحیح بشناسد و وظیفه خود را نسبت به آنچه حرام و حلال است مشخص نماید تا در مسیر سعادت و خوشبختی قرار گیرد؛ فهم این مطالب برای برخورداری از سعادت و دوری از آفتها و آسیبها بسیار مهم است و اگر به دقت جریانهای انحرافی در طول تاریخ بشری مورد مطالعه قرار گیرد این نتیجه به دست میآید که نگاه آنان نسبت به دنیا و آخرت یک نگاه غیر واقعی و انحرافی بوده است و همین سبب گشته که بسیاری از انسانها در طول تاریخ نابود و هلاک شوند.
به همین جهت است که اشاره شد معنویتهایی که بر اساس این نگاههای غیر واقعی و افراطی و انحرافی به وجود می آید، مسیر معنویت را منحرف خواهند نمود و آن نتیجه مطلوب برای رسیدن به مقصد متعالی را برای انسان غیر ممکن خواهند ساخت.
اشاره به این نکته نیز ضروریست که نگاه متحجرانه و کوته نظرانه و بر اساس گمانها و زعمها و بدون اتکای به عقل و وحی، یک مسیر انحرافی را همواره به وجود می آورد. بنابراین برای نجات و رهایی از این آفتها چارهای نیست مگر آنکه پای عقل و وحی را در زندگی باز کنیم و روحانیت و معنویت را به معنای حقیقی تجربه نمائیم و آثار و نتایج روح بخش آن را در مراحل مختلف زندگی حس نمائیم و این نکته مهمی است برای کسانی که در جستجوی حق و حقیقتاند.