بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ
العالمين و الحمد لله الذی لا مُضادّ له في مُلكه و لا مُنازِعَ لَهُ في أمره.
الحمدالله الذی لا شريك لَهُ في خلقه ولا شبيه لَهُ في عَظَمَتِه جزء من دعاء
الإفتتاح وصلّی الله علی سيدّنا ونبيّنا محمّد صلّی الله عليه وعلی آله الطاهرين
واصحابه المنتجبين.
عبادالله ! أُوصيكم و
نفسي بتقوی الله و اتّباع امره و نهیه.
قرآن کریم آفرینش انسان و آن معنا است با بندگی کمالی او مانند: حکمت را جلوه نماید. آن است معرفت و این مسیر و هر را که انجام میمسیر بندگی [به همین جهت خدای تعالی در قرآن کریم] خطاب قرار می اى مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد؛ آن كس كه شما، و كسانى
را كه پيش از شما بودند آفريد، تا پرهيزكار شويد».[1] میفرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونمیان ساحت معنوی انسان، در نشئهای احسن المخلوق و او لحاظ مرتبهی وجودی و شایستگی خلیفة اللهی اللهی را غایت کرد. رسیدن به باید از و اخلاص جایگاه هر برای به حقش از جهت امام که به و سید یافته است، در به حقوق اشاره میکند حق را آغاز مینماید. بزرگترین و جامعترین میان عبادات از نظر روایات در عبادی قرار و از همه پیامبران قرب الهی نماز اهتمام به عنوان موسی بن از پیامبران وقتی سخن میشنود مأمور فریضهی وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى إِنَّني
أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْريتو را رسالت برگزیدهام.آنچه به میشود گوش من الله جز من تنها مرا عبادتی خالص شرک و به پا دار به یاد نماز برای است زیرا این نام انسان را أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبانسان برای نماز واقعی باید شش مراعات نماید. که
برخی از بزرگان مانند مرحوم فیض قلب 2ـ تفهم 3ـ هیبت 5ـ حیاء.
از که باعث به حضور همّت عالی باید توجّه نسبت به است و را دلداهی دنیای زیرا آخرت است. إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ
كانُوا يَعْلَمُون؛ زندگى واقعى
سراى آخرت است، اگر مىدانستند!».[5]
جای دیگر ؛ در حالى كه آخرت بهتر و پايدارتر است».[6]
پس قلب موضوع اینکه فکر را، به معانی بلندی که از میشود. که باعث میشود امور دنیائی و با میرا متمرکز ادب در را رعایت حالتی است معرفت سرچشمه نسبت به عظمت خداوند، و پستی باعث خشوع انسان میشود. چنین حالتی حاصل میشود؛ با شناخت غیرمتناهی حقتعالی میآید. و شناخت، لطف بیحاصل میشود؛ آن رئوف و امید آنچه که این حالات میآید حیاء حالی نماز و به که متوجّه نقصهای خود از محضر میکند. و از اینکه نخواهد توانست را اداء واجب الهی اندازهشهید اوّل در خصوص و سه در خصوص در دو کتاب جمع آوری نام آن الفیة» و «سجاد ع حق فعلی نماز اشاره میفرماید: «فَأَمَّا حَقُّ الصَّلَاةِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا
وِفَادَةٌ إِلَى اللَّهِ وَ أَنَّكَ قَائِمٌ بِهَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمْتَ
ذَلِكَ كُنْتَ خَلِيقاً أَنْ تَقُومَ فِيهَا مَقَامَ الذَّلِيلِ الرَّاغِبِ الرَّاهِبِ
الْخَائِفِ الرَّاجِي الْمِسْكِينِ الْمُتَضَرِّعِ الْمُعَظِّمِ مَنْ قَامَ بَيْنَ
يَدَيْهِ بِالسُّكُونِ وَ الْإِطْرَاقِ وَ خُشُوعِ الْأَطْرَافِ وَ لِينِ الْجَنَاحِ
وَ حُسْنِ الْمُنَاجَاةِ لَهُ فِي نَفْسِهِ وَ الطَّلَبِ إِلَيْهِ فِي فَكَاكِ رَقَبَتِكَ
الَّتِي أَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُكَ وَ اسْتَهْلَكَتْهَا ذُنُوبُكَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا
بِاللَّهِ؛ اما این است نماز، روی درگاه خداست در حال خداوند ایستادهای بر این باشی خود میبینی که خوار، مشتاق، نیازمند و برابرش بایستی حال آرامش و فروتنی او را و از دل با و نیاز از او تو را خطاهایی که در برگرفتهاند، که نابودت نماید. و نیست مگر خداوند».[7]
انسان اگر نگاه که فرموداند حق بشناسد، و که آنرا کم کم آن خواهد دنیوی و فردی و بدنی و این بسیار که یک عبادت داشته باشد. نماز، نظیر: در محضر و سکون، خودخواهی و کبر، داشتن به حق. حقیقت نماز، مؤمن است. طرفی خودبینی را از میکند، و دیگر خداخواهی طلبی را زنده نگه از آثار اجتماعی در مقابل در اسلام و جمعه، شده است. تا و هر هفته را چندین کنند و نسبت به در رفع باشند.
آنچه است این است که باید مومنان این واجب به درستی و خشوع را در و زنده از برکات برخوردار گردند، دست یابی مقامی سعی و تلاش و نیز اسرار نماز بگیرند، و مناسب، و به ظواهر فریبنده محل رفت و رعایت نماز را که ممکن جا آورد.
سخن پایانی
در سخنی از در خصوص نماز در و طهارت میشود تا گردیم:
«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ
؛ ابوبصیر از ع و از جدش ص نقل فرمود: اگر برای از شما جاری باشد هر روز خود را شستشو دهد، چرک بر باقی میماند؟ نه، فرمود: مثل نهر هرگاه نماز که بین و نماز شده ریخته [8]
[1]. بقره/21.
[2]. ذاریات/56.
[3]. طه/13 و 14.
[4]. رعد/28.
[5]. عنکبوت/64.
[6]. اعلی/17.
[7]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ص258، قم،
جامعه مدرسین، چ دوم، 1363ق.
[8]. طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام، ج2، ص237، ح938،
تهران، دار الكتب الإسلاميه، چ چهارم، 1407ق.