بسم
الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ
مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ
مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ
اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ
بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ
عَلی ما یُریدُ
ثم الصلاه و السلام علی
محمد عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره
المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله
و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
گفتیم که سه سؤال اصلی
انسان، که از ابتدای تاریخ اندیشه و خرد متفکران را به خود مشغول داشته آنستکه
ابتدای خلقت کجاست؟ و انتهای آن کجاست؟ و سبب و علت آن چیست؟
هفته قبل در خصوص پاسخ قرآن
نسبت به سؤال دوم صحبت کردیم، و علت و سبب خلقت انسان را به بیان قرآن مورد بحث
قرار دادیم. گفتیم که تکامل وجودی انسان و وصول به مقام عبودیت نسبت به خداوند هدف
غائی خلقت است، که غرقه شدن در دریای رحمت الهی و سعادت ابدی نتیجه آن می باشد. در
ادامه همین پاسخ است که قرآن مباحث دیگری را برای تکمیل مقصد خود در تربیت و هدایت
انسان مطرح می سازد:
1. اشاره
به اعمال خوب و بد
از نظر قرآن و عقل، برخی
اعمال خوب و صالح اند و برخی اعمال بد و ناصالح. رفتار و منش انسان با دیگران گاهی
خوب است و گاهی بد. ممکن است پرسیده شود که چه عملی خوب است و چه عملی بد؟ و معیار
در خوبی و بدی اعمال چیست؟
این مطلب از بحثهای طولانی
و پر چالشی است که صاحبنظران در آن نظریه پردازی کرده اند. برخی میگویند معیار
عمل اخلاقی اینستکه سود آن به خود شخص برنگردد. مثلاً مادری که برای نجات دادن
کودک خودش، خود را به دل آتش می زند تا فرزندش را از خانه آتش گرفته نجات دهد،
اگرچه فداکاری مادرانه کرده است ولی نمیتوان به این کار نمره عمل اخلاقی داد، زیرا
سود نجات این کودک به خود او می رسد و فرزند خودش نجات پیدا می کند. بله اگر مادری
برای نجات کودک همسایه به دل آتش بزند این کار او هم عملی فداکارانه است و هم ارزش
اخلاقی دارد. کسان دیگری معیارهای دیگری برای ارزش اخلاقی دادن به اعمال بیان کرده
اند.
آنچه از سخنان معصومین به
دست می آید اینستکه وجدان بشری خوب و بد اعمال را درک میکند، و لازم نیست برای
اینکه بفهمیم چه عملی خوب است یا بد، به سراغ منابع دینی برویم. امام صادق علیه
السلام می فرماید:
–
يَا شُقْرَانُ إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ
كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا؛ وَ إِنَّ الْقَبِيحَ
مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ[1].
ای
شقران، کار خوب از هر کسی خوب است ولی از تو بهتر است زیرا تو به ما [خاندان
پیامبر] منسوب هستی، و [به همین دلیل] کار بد از هر کسی بد است و از تو بدتر است
از این کلام امام دانسته می
شود که خوب یا بد بودن اعمال، به اعتقادات شخصی کاری ندارد، بلکه وجدان بشری حکم
به خوبی و بدی عمل می کند. البته اینکه عمل خوب در درگاه خداوند اجر و پاداش
اخروی داشته باشد در گرو تقوی است، قرآن می فرماید: « إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ
مِنَ الْمُتَّقِينَ مائده:27 ، خدا فقط از تقواپیشگان می پذیرد.»
در نگرش قرآن سود و زیان کارهای
خوب و بد انسان، در مرحله اول به خود او بازگشت می کند. اگر کسی حتی به دیگران بدی
کند، اولین کسی که متضرر می شود، خود اوست، و در حقیقت او به خود زیان رسانده است.
قرآن کریم می فرماید:
–
مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ
وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ فصلت:46
هر
که کار شایسته کند به سود خود اوست و هر که بدی کند به زیان خود اوست، و پروردگار تو
به بندگان [ خود ] ستمکار نیست.
و در سورهای دیگر با تکرار
این مطلب می فرماید:
–
مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ
أَسَاءَ فَعَلَیهَا ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ جاثیه:15
هر
که کاری شایسته کند به سود خود اوست، و هر که بدی کند به زیانش باشد. سپس به سوی پروردگارتان
برگردانیده می شوید.
2. داستان
اقوام پیشین و انبیاء الهی
از دیگر مطالب قرآن کریم،
داستان اقوام پیشین و انبیاء الهی است. در قرآن مجید نام 27 نفر از پیامبران، ذکر
گردیده و به گوشهای از زندگانی آنان و اقوامشان اشاره شده است. قرآن کتاب قصه و
داستان نیست، لذا چنانچه به ذکر داستان اقوام پیشین می پردازد هدف آن همانا بیان
نمونه های واقعی از انسانها و اقوامی است که در این دنیا با اعمال خود به سعادت یا
شقاوت رسیده اند، مورد رحمت الهی و برخوردار از نعمتهای خداوندی شده، یا دچار عذاب
الهی گشته اند. ذکر این داستانها در قرآن، با همان هدف هدایت انسانها به راه تکامل
و ترقی و رسیدن به سعادت است.
–
208 قطعه داستانی در قرآنی مجید آمده،
و بیش از نیمی از سوره های قرآن، با هنر قصه
پردازی به انتقال پیام خود پرداخته اند.
–
بیشترین داستان های قرآنی درباره حضرت
موسی و قوم بنی اسرائیل و فرعونیان است. پس از آن، بالاترین آمار متعلق به داستان های
حضرت ابراهیم و حضرت عیسی و مادرش حضرت مریم است.
–
هیچ یک از داستان های قرآنی براساس خیال
پردازی یا شخصیت های فرضی نیست و همه قصه های قرآن واقعیت داشته اند و در واقع، روایتی
الهی از یک رویداد حقیقی می باشند.
–
گروهی از داستان های قرآن با استفهام
تقدیری آغاز می شوند . این نوع استفهام، یکی از صنایع ادبی در فن داستان نویسی است
که مخاطب را تشویق می کند تا قصه را پی گیری نماید. در این روش معمولا داستان با این
مقدمه آغاز می شود: «آیا این خبر را شنیده اید که …» .
–
هدف خداوند از نقل داستانها و سخنان
افراد تنها سرگرم نمودن مخاطبان نمی باشد، بلکه غرض الهی از این حکایت کردن ها ارائۀ
طریق زیستن فردی و اجتماعی به تمامی انسان ها و بیان راه فلاح و رستگاری اخروی است
. اگر چنین است پس به دنبال هر حکایت یا سخنی که در قرآن نقل می شود بایستی موضع گیری
خداوند را نیز مشاهده نمود . حقیقتی که در جای جای آیات کریمۀ این کتاب آسمانی به چشم
می خورد آن است که هر گاه کلامی مورد تائید خداوند نبوده است بلافاصله پس از نقل آن
بر آن خرده گرفته شده و نسبت به آن ردیّه ای بیان گشته است . پس اگر قرآن کریم سخنی را نقل نموده و به دنبال
آن ردّیّه یا اصلاحیّه ای نمی آورد می توان آن سخن را مورد قبول خداوند دانسته و نتایج
مترتـّب بر آن را به رأی الهی منتسب نمود
–
نکته زیبای دیگر آن که در قصه های قرآنی،
جایگاه خاص زنان و نقش تعیین کننده و محوری آنان در اغلب داستان های قرآنی است. زنان
در داستان های قرآنی، به وضوح معرفی می شوند و شخصیتی مستقل دارند. قرآن برای بیان
الگوی انسان مؤمن، دو زن را نام می برد، و برای بیان الگوی انسان کافر، باز هم دو
زن را نام می برد:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ
کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا
صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ
النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ؛ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ
فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَکَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني
مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ؛ وَ مَرْيَمَ
ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ
بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتينَ تحریم:10-12
خدا برای کسانی که کفر ورزیده
اند ، زن نوح و زن لوط را مَثَل آورده [ که ] هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته
ما بودند و به آنها خیانت کردند، و کاری از دست [ شوهران ] آنها در برابر خدا ساخته
نبود، و گفته شد: «با داخل شوندگان داخل آتش شوید.»؛ و برای کسانی که ایمان آورده اند
، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آن گاه که گفت: «پروردگارا ، پیش خود در بهشت خانه
ای برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر بِرَهان.»؛
و مریم دختِ عمران را، همان کسی که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم
و سخنان پروردگار خود و کتابهای او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود.
این نکته به خوبی نشان می
دهد که در منظر قرآن کریم، زن در سعادت یا شقاوت جامعه نقش کلیدی دارد. زن مؤمن می
تواند جامعه ای را مؤمن کند، همچنانکه زن کافر می تواند جامعه ای را به کفر بکشاند.
[1] ابن شهر آشوب؛ مناقب آل أبي
طالب عليهم السلام ؛ ج4 ؛ ص236