تاریخ : ۱۷.۰۵.۲۰۱۹ بسم الله الرحمن الرحيمالحمد لله ربّ العالمين و الحمد لله الذی لا مُضادّ له في مُلكه و لا مُنازِعَ لَهُ في أمره. الحمدالله الذی لا شريك لَهُ في خلقه ولا شبيه لَهُ في عَظَمَتِه جزء من دعاء الإفتتاح وصلّی الله علی سيدّنا ونبيّنا محمّد صلّی الله عليه وعلی آله الطاهرين واصحابه المنتجبين. عبادالله ! أُوصيكم و نفسي بتقوی الله و اتّباع امره و نهیه. نهمین فضیلت: عین الیقین و حق الیقین به قیامت- فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ، وَهُمْ وَالنَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ،نسبت به بهشت آنچنان هستند که گویی آن را می بینند و از نعمت آن بهره می برند، و نسبت به آتش دوزخ آنچنان هستند که گویی آن را می بینند و از آتش آن عذاب می کشند.مراتب یقین در قرآندر قرآن کریم از یقین در سه مرتبه نام برده شده است، علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین.علم الیقین، علمی است که از روی براهین عقلی پدید آمده باشد، بطوری که احتمال خلاف در آن نباشد. مانند اینکه انسان از دود پی به وجود آتش ببرد. و این مرتبه اول یقین است.قرآن کریم درباره مرتبه علم الیقین به جهان آخرت می فرماید:- كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَر َوُنَّ الْجَحِيمَ تکاثر:۵-۶ هرگز چنين نيست اگر علماليقين داشتيد؛ به يقين دوزخ را مى بينيد. عین الیقین مرتبه ای بالاتر از علم الیقین است. یقینی است که از روی مشاهده و وجدان پدید می آید و نسبت آن با علم الیقین مثل دیدن است به شنیدن. عین الیقین در مثال بالا مانند پی بردن به وجود آتش با دیدن خود آتش است. قرآن کریم درباره مرتبه عین الیقین به قیامت می فرماید: – ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ﴿تکاثر:۷﴾سپس آن را قطعا به عيناليقين درمى يابيد.
امام صادق علیه السلام نقل می فرماید که یکی از روحانیون یهودی خدمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمد و پرسید:- يا أمير المؤمنين هل رأيت ربك حين عبدته؟قال علیه السلام: ما كنت أعبد ربا لم أرهقال: وكيف رأيته؟قال علیه السلام: لا تدركه العيون في مشاهدة الابصار ولكن رأته القلوب بحقائق الايمان کافی، ج۱، ص۹۸ عالم یهودی گفت یا امیرالمومنین آیا خدا را می بینی وقتی او را عبادت می کنی؟علی علیه السلام فرمود: من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنماو گفت: چگونه خدا را می بینی؟علی علیه السلام فرمود: چشمها او را نمی بینند بلکه قلبها با حقیقت ایمان او را می بینند.حق الیقین که مرتبه اعلای یقین است، امری است حقیقی و عینی و صرفا یک یقین ذهنی یا نفسانی نیست. حق الیقین یعنی یقین داشتن به چیزی با لمس کردن و حس کردن آن چیز. حق الیقین در مثال بالا مانند پی بردن به وجود آتش برای کسی است که در آتش بسوزد و سوزش آن را لمس کند.قرآن کریم در بیان مرتبه حق الیقین در مورد عذابهای اخروی می فرماید:- وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ؛ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ؛ وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ؛ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ ﴿واقعه:۹۲-۹۵﴾و اما اگر از دروغزنان گمراه است؛ پس با آبى جوشان پذيرايى خواهد شد؛ و [فرجامش] درافتادن به جهنم است؛ اين است همان حق اليقين.
اهل ایمان نسبت به حقائق جهان آخرت به یقینی فراتر از علم الیقین دست نمی یابند. بررسی دلائل مربوط به قیامت در نهایت برای فردی که نسبت به دین دارای اعتقاد و ایمان هست یقین و اعتقاد قطعی را به وجود خواهد آورد که همان علم الیقین خواهد بود؛ ولی امیرالمؤمنین در خطبه متقین در فضائل اهل تقوی، آنان را دارای مرتبه عین الیقین و حق الیقین نسبت به قیامت و زندگی اخروی دانسته است.امام صادق علیه السلام نقل می فرمایند که روزی رسول الله صلی الله علیه و آله یکی از اصحاب خود به نام حارثة بن مالک را دیدند و از چهره اش به حال روحی او پی برده و حال او را پرسیدند:- فقال: يا رسول الله أصبحت مؤقنا فقال له رسول الله صلى الله عليه وآله: يا حارثة لكل شئ حقيقة فما حقيقة يقينك؟ قال: يا رسول الله عزفت نفسي عن الدنيا، وأسهرت ليلي، وأظمأت هواجري، وكأني أنظر إلى عرش ربي وقد وضع للحساب، وكأني أنظر إلى أهل الجنة يتزاورون وكأني أسمع عواء أهل النار في النار.فقال رسول الله صلى الله عليه وآله: عبد نور الله قلبه للايمان محاسن، ص۲۴۶ . حارثة بن مالک گفت: یا رسول الله به یقین رسیدهام.پیامبر پرسیدند علامت یقینت چیست؟گفت من از دنیا بریدم، شبها شب زنده داری و عبادت کردم، و روزها تشنگی کشیدم، و اکنون آنچنان است گویا به عرش الهی که برای حسابرسی به مردم آماده شده است می نگرم، و بهشتیان را در بهشت و جهنمیان را در جهنم می بینم.پیامبر فرمود او بنده ای است که خداوند قلبش را با ایمان نورانی کرده است.گفت پیغامبر صباحی زید را کیف اصبحت ای رفیق با صفاگفت عبدا مؤمنا باز اوش گفت کو نشان از باغ ایمان گر شکفتگفت تشنه بودهام من روزها شب نخفتستم ز عشق و سوزهاتا ز روز و شب گذر کردم چنان که ز اسپر بگذرد نوک سنانگفت ازین ره کو رهآوردی بیار در خور فهم و عقول این دیارگفت خلقان چون ببینند آسمان من ببینم عرش را با عرشیانهشت جنت، هفت دوزخ، پیش من هست پیدا همچو بت پیش شمنیک بیک وا میشناسم خلق را همچو گندم من ز جو در آسیاکه بهشتی کی و بیگانه کی است پیش من پیدا چو مار و ماهی استناهنجاریهای اجتماعی، ظلمها و ستمها، اجحافاتی که مردم در حق یکدیگر می کنند، همه ریشه در عدم یقین واقعی به قیامت دارد. کسی که اعتقاد حقیقی به آخرت داشته باشد چگونه می تواند برای رفاه خود در زندگی این جهان گذرا، به کسی ظلم کند و حق او را پایمال نماید؟ ما که می بینیم زندگی دنیا موقت است و هر روز دوستان و نزدیکان خود را از دست می دهیم، اگر به آخرت اعتقاد داشته باشیم، آیا حاضر می شویم به قیمت از دست دادن سعادت اخروی و دچار شدن به عذاب سوزان قیامت، برای رفاه و آسایش در زندگی کوتاه و موقتی دنیا به کسی ستم کنیم و حق او را از بین ببریم؟قرآن کریم ریشه این بی عدالتیها و ناهنجاریهای اجتماعی را در عدم اعتقاد به آخرت دانسته و می فرماید: – أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ؛فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ؛ وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿ماعون:۱-۳﴾آيا كسى را كه [روز] جزا را دروغ مى خواند ديدى؛ اين همان كس است كه يتيم را بسختى مى راند؛ و به خوراك دادن بينوا ترغيب نمى كند.