اَلْحَمْدُ لِلّهِ
بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ
لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ
دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ
وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ
اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
ثم الصلاه
و السلام علی محمد عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و
لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و
نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
دوازدهمین فضیلت: عدم تن پروری
–
أَجْسَادُهُمْ
نَحِيفَةٌ،
بدنهای اهل تقوی
نحیف است.
نحیف
بودن بدن، که امیرالمؤمنین در فضائل متقین بیان می کند به معنای ناتوان بودن آنان
نیست. در کلام دیگری که امیرالمؤمنین در اوصاف «أخٌ فِی اللّه» خود بیان می کند
می فرماید «وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً؛ او ضعیف بود» ولی در ادامه بیان می
فرماید «فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ؛ آنگاه که زمان
جدیت می شد او همچون شیر جنگل و مار بیابان بود». ناتوانی که فضیلت نیست تا
امیرالمؤمنین اهل تقوی را به آن بستاید. پیامبر اکرم می فرماید:
–
المؤمن
القوی خیر و أحب الی الله من المؤمن الضعیف؛
مومن نیرومند نزد خداوند بهتر و محبوب تر است از مومن ضعیف.
البته
ناتوانی مالی و ناتوانی بدنی، گاه نعمت شمرده می شود از آن جهت که فرد توانائی ستم
به دیگران و از بین بردن حقوق آنان را ندارد. سعدی می گوید:
سپاس و شکر بی پایان خدا را برین نعمت که نعمت نیست ما
را
بسا مالا که بر مردم وبالست مزید ظلم و تأکید ضلالست
من آن مورم که در پایم بمالند نه زنبورم که از دستم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم که
زور مردم آزاری ندارم
یا
به قول حافظ:
من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور مردم آزاری ندارم
بله، زور مردم آزاری نداشتن «نعمت» هست و جای شکر دارد، ولی
«فضیلت» نیست. کسی که چشم ندارد این نعمت را دارد که نگاه حرام نمی کند زیرا امکان
آنرا ندارد، یا کسی که لال است این نعمت را دارد که گناه زبانی نمی کند چون امکان
آنرا ندارد، لکن اینها فضیلت نیست. کسی که چشم دارد و نگاه حرام نمی کند، یا زبان
دارد ولی به دروغ و غیبت و سایر گناهان زبانی دچار نمی شود، این فضیلت است. به قول
شهید مطهری «زور نداری بیازاری که هنری نیست، هنر این است که زور داشته باشی و نیازاری.
زبان حال یک مسلمان این است کــــه دارم زور و آزاری نـدارم» مرتضی مطهری؛ فلسفه اخلاق؛
صص 149-150
پس اینجا که حضرت در مقام بیان فضائل اهل تقواست نباید نحیف
بودن را به معنای ناتوانی گرفت. و نیز نباید آن را به لاغری معنا کرد، زیرا لاغر
یا چاق بودن که هیچکدام فضیلت یا رذیلت محسوب نمی شود.
معنای صحیح نحیف بودن در این کلام امیرالمؤمنین و ضعیف بودن در
کلام دیگر آن حضرت، که هر دو در مقام بیان فضیلت است را باید به معنای عدم تن
پروری مذموم دانست. زیرا تن پروری هم بر دو قسم است: مذموم و ممدوح
تن پروری ممدوح
پرورش قوای
جسمانی با ورزش و مسابقات ورزشی از اموری است که در اسلام بسیار مورد توجه و تأکید
قرار دارد و بحث مستقلی در کتب فقهی به آن اختصاص داده شده است. امام صادق از
مسابقات ورزشی با حضور و تشویق رسول الله خبر می دهد:
–
ان
رسول الله سابق بین الخیل وأعطی السوابق من عنده؛
پیامبر اکرم در میان سوارکاران اسب مسابقه
می گذاشتند، و جوائز برندگان را خود آن حضرت می دادند.
امیرالمؤمنین سخت
گرفتن بر جسم را ناپسند شمرده و می فرماید:
–
ان
نفسک مطیتک ان أجهدتها قتلتها وان رفقت بها أبقیتها؛
بدن تو مرکب سواری تو است اگر بیش از طاقت و ظرفیت بارش کنی او
را خواهی کشت و اگر با آن مدارا کنی باقی خواهد ماند.
تن پروری مذموم
اصطلاح تن پروری معمولاً برای این قسم به کار برده می شود. ناز
پرورده بودن و عدم تحمل سختی های لازم برای رسیدن به اهداف والا و سعادتمند شدن،
از مظاهر تن پروری مذموم است.
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
این قسم از تن پروری در سخنان رسول اکرم از اموری شمرده شده که
ایشان بر امت اسلام از آن اظهار نگرانی کرده اند:
–
ثَلاثٌ
أَخَافُهُنَّ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي الضَّلالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَمَضَلاَّتُ
الْفِتَنِ وَشَهْوَةُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ؛ کافی:ج2، ص79
سه چيز است كه بعد از خودم بر امتم از آن بيمناكم: گمراهى بعد از
معرفت وآزمايش هاى گمراه كننده و شهوت شكم وشهوت جنسى
–
أَكْثَرُ
مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِي النَّارَ الاَجْوَفَانِ الْبَطْنُ وَالْفَرْجُ؛ کافی:ج2،
ص64
بيشترين چيزى كه امت من به وسيله آن وارد آتش دوزخ مى شوند دو چيز
ميان تهى است: شكم و فرج
مقابله با این تن پروری مذموم و مقاومت در برابر لذات جسمانی غیر
ضروری، زمینه ساز تعالی و پیشرفت و ترقی انسان در زمینه های اخلاقی معنویت است.
این
دهان بستی دهانی باز شد تا خورنده ی لقمه های راز شد
گر
تو این انبان زنان خالی کنی پر ز گوهر های اجلالی کنی
طفل
جان از شیر شیطان باز کن بعد از آنش با ملک دمساز کن
چند
خوردی چرب و شیرین از طعام امتحان
کن چند روزی در صیام
چند شب ها خواب را گشتی اسیر یک شبی بیدار شو دولت بگیر