بسم الله الرحمن الرحيم
اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ
قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
ثم الصلاه و السلام علی محمد عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
بیست و پنجمین فضیلت: عدم استقبال از تملق
– إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ، خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ، فَيَقُولُ أَنَا أعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي، اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ،
هر گاه يکى از آنها را مدح و ستايش کنند از آنچه درباره او گفته شده به هراس مى افتد و مى گويد : من از ديگران نسبت به خود آگاه ترم و پروردگارم به اعمال من از من آگاه تر است.
بارالها! مرا به جهت نيکي هايى که به من نسبت مى دهند مؤاخذه مفرما! و مرا برتر از آنچه آنها گمان مى کنند قرار ده! و گناهانى را که من دارم و آنها نمى دانند ببخش!.
تملق و چاپلوسی یکی از آفات و بلایای زندگی اجتماعی است. ستایش بحق نیز برای انسان آثار روحی منفی به دنبال می آورد، چه برسد به تملق و چاپلوسی که ستایش به ناحق است. نفس انسانی بطور طبیعی از ستایش شدن خوشش می آید. بسیاری از افراد هستند که از مال خود خرج می کنند تا مورد ستایش دیگران قرار گیرند. چه بسیار شاعران که در طول تاریخ برای قدرتمندان و پادشاهان اشعار تملق آمیز می گفتند و در مقابل از آنان جایزه می گرفتند. درباره چنین افرادی است که ناصرخسرو قبادیانی می گوید:
به علم و به گوهر کنی مدحت آن را که مایه است مر جهل و بد گوهری را
به نظم اندر آری دروغی طمع را دروغ است سرمایه مر کافری را
پسنده است با زهد عمار و بوذر کند مدح محمود مر عنصری را؟
من آنم که در پای خوکان نریزم مر این قیمتی دُرّ لفظ دَری را
کسی که تملق می گوید ضعیف النفس و مریض است، و کسی که تملق را می پسندد و جایزه می دهد حقیر و خودپرست است. رسول اکرم می فرماید به صورت تملق گویان خاک بپاشید و آنان را از خود برانید. در صحیح مسلم است که:
– أَنَّ رَجُلاً جَعَلَ يَمْدَحُ عُثْمَانَ فَعَمِدَ الْمِقْدَادُ فَجَثَا عَلَى رُكْبَتَيْهِ -وَكَانَ رَجُلاً ضَخْمًا- فَجَعَلَ يَحْثُو فِي وَجْهِهِ الْحَصْبَاءَ، فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ مَا شَأْنُكَ؟ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ: «إِذَا رَأَيْتُمُ الْمَدَّاحِينَ فَاحْثُوا فِي وُجُوهِهِمُ التُّرَابَ» (صحیح مسلم، حديث 5434)
مردی داشت عثمان را مدح می کرد، مقداد که انسان قوی جثه ای بود روی دو زانو برخاست و سنگریزه به صورت او پاشید. عثمان گفت چه می کنی؟ مقداد پاسخ داد رسول اکرم فرموده است به صورت مداحان و تملق گویان خاک بپاشید.
کسی که از تملق شنیدن خوشنود می شود و تملق گویان را تشویق می کند، اندک اندک گرفتار تفرعن و خود بزرگ بینی می شود و ناخودآگاه به فرعون تبدیل خواهد شد. و البته این تملق تا هنگامی است که در قدرت و جمال باشد.
نفس از بس مدحها فرعون شد کُنْ ذَلیلَ النَّفْسِ هُوناً لا تَسُدْ
تا توانی بنده شو سلطان مباش زخم کش چون گوی شو چوگان مباش
ورنه چون لطفت نماند وین جمال از تو آید آن حریفان را ملال
آن جماعت کت همی دادند ریو چون ببینندت بگویندت که دیو
جمله گویندت چو بینندت بدر مرده ای از گور خود بر کرد سر
امیرالمؤمنین از مردم تحت امر خود می خواهد که و تصور نکنند که ایشان تملق آنان را می پسندد. آن حضرت می فرماید:
– إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالَاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَيُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْكِبْرِ وَقَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ أَنِّي أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَاسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ وَلَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ كَذَلِكَ (نهج البلاغه، خطبه216)
از پستترين حالات حكمفرمايان نزد مردم نيكوكار آنست كه گمان دوستدارى فخر و خودستايى بآنها برده شود، و كردارشان حمل بكبر و خودخواهى گردد، و من كراهت دارم از اينكه به گمان شما راه يابد كه ستودن و شنيدن ستايش را (از شما) دوست دارم، و سپاس خدا را كه چنين نيستم.
بسیاری از تملق گویان به آنچه می گویند حقیقتاً باور ندارند بلکه تنها برای خوشامد فرد دارای قدرت یا ثروت است که به ستایش دروغین او می پردازند. علاقمندان حقیقی انسان، بجای مدح و ثنای دروغین او، عیوب و نواقص او را به او متذکر می شوند تا با برطرف کردن آنها کمال وجودی بیشتری بیابد. به قول مولوی:
غيرتم آيد که پيشت بيستند بر تو مي خندند عاشق نيستند
عاشقانت در پس پرده کرم بهر تو نعره زنان بين دم بدم
عاشق آن عاشقان غيب باش عاشقان پنج روزه کم تراش
که بخوردندت ز خدعه و جذبه اي سالها زيشان نديدي حبه اي
امیرالمؤمنین از مردم تحت حکومت خود خاضعانه میخواهد که با او آنچنان که با قدرتمندان سخن گفته می شود به تملق و چاپلوسی سخن نگویند، و حقایق امور جامعه را از او پنهان نکنند:
– فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَلَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَلَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَلَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَلَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي (نهج البلاغه، خطبه216)
با من سخنانى كه با گردنكشان (براى خوش آمد آنها) گفته ميشود نگوييد، و آنچه را از مردم خشمگين (بر اثر خشم آنها) خوددارى كرده پنهان مى نمايند از من پنهان ننمائيد، و به مداراة و چاپلوسى و رشوه دادن (به زبان) با من آميزش نكنيد، و در باره من گمان مبريد كه اگر حقّى گفته شود دشوار آيد، و گمان نکنید که در خواست بزرگ نمایاندن خود را دارم.
مطابق خطبه متقین، اهل تقوی چنانچه تملق بشنوند نگران می شوند که مبادا گرفتار فرعونیت نفس گردند: إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ، خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ،
لذا ابتدا به خودشان یادآوری می کنند که فریب تملق را نخورند، چرا که خودشان که بهتر به حال خودشان آگاه هستند و بیشتر از دیگران خودشان را می شناسند: فَيَقُولُ أَنَا أعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي،
و خدا که بهتر از خودشان آنها را می شناسد: وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي،
و سپس به خدا پناه می برند و سه چیز از خدا می خواهند:
1. خدا آنان را به دلیل تملقی که درباره آنان گفته شده است مؤاخذه نکند: اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ،
2. خدا به آنان مقامی بالاتر از آنچه تملق گوینده گفته است بدهد: اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ،
3. خدا گناهانی که تملق گوینده از آنها خبر ندارد را ببخشد: اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ،