بسم الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
ثم الصلاه و السلام علی محمد عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
ادامه چهاردهمین نشانه متقین:
- يُمْسِي وَهَمُّهُ الشُّكْرُ ،
روز را به شب می رساند درحالیکه همت او سپاسگزارى است،
گفتیم که یکی از نشانه های اهل تقوا، شکر گذاری از نعمتهای الهی می باشد، و گرفتاریهای کاری روزانه و خستگی حاصل از آن باعث غفلت آن ها از توجّه به ذات خداوند و نعمات او نمی گردد.
آیا شکر نعمت امکان دارد؟
امام سجاد علیه السّلام در یکی از مناجات های خود خطاب به خداوند عرض می کند: «فَكَيْفَ لِي بِتَحْصِيلِ الشُّكْرِ وَ شُكْرِي إِيَّاكَ يَفْتَقِرُ إِلَى شُكْرٍ فَكُلَّمَا قُلْتُ لَكَ الْحَمْدُ وَجَبَ عَلَيَّ لِذَلِكَ أَنْ أَقُولَ لَكَ الْحَمْدُ؛ چگونه شکر تو را به جای آورم و حال آن که شکرِ من خود نیازمند شکری دیگر است، پس هر زمان می گویم: لَكَ الْحَمْد (شکر و سپاس مخصوص توست)، به خاطر همین جمله بر من واجب می شود که بار دیگر بگویم: لَكَ الْحَمْد. (بحار الأنوار، ج٩١، ص١٤٦)».
هر کسی که عمل خیری انجام می دهد، توفیق این عمل نیک را خدا به او عنایت نموده است. به همین جهت توفیق شکر گزاری را نیز خود خداوند به انسان عنایت می کند، به همین جهت برای هر شکری، شکر دیگری بر انسان واجب می گردد. با این حساب این سلسله پایانی نخواهد داشت و در واقع انسان حتّی قادر نخواهد بود از پسِ شکر یکی از نعمت های بیشمار خداوند بر آید. حال چگونه می توان شکرگزار درگاه خدا بود و چرا پروردگار متعال دستور شکرگزاری داده و شاکرین را وعده ثواب و ازدیاد نعمت داده است؟!
همین سؤال را حضرت موسی از خدای متعال پرسید و پروردگار پاسخ آن را به موسی فرمود. امام صادق علیه السّلام ماجرا را این گونه نقل می فرماید: «فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع يَا مُوسَى اشْكُرْنِي حَقَّ شُكْرِي فَقَالَ يَا رَبِّ وَ كَيْفَ أَشْكُرُكَ حَقَّ شُكْرِكَ وَ لَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أَشْكُرُكَ بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ قَالَ يَا مُوسَى الْآنَ شَكَرْتَنِي حِينَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِكَ مِنِّي؛ در آن چه خدای عزّ و جلّ به موسی وحی فرموده آمده است: ای موسی! مرا آن گونه که سزاوار من است شکر و سپاس گو، پس موسی عرضه داشت: ای پروردگار من! چگونه تو را آن گونه که سزاوار توست شکر کنم در حالی که هیچ شکری نیست که به واسطه آن تو را شکر گویم مگر آن که خود آن نعمتی است که تو آن را به من عنایت نموده ای؟! خدای متعال فرمود: الآن که دانستی آن شکر هم از من است، مرا شکر نمودی. (كافي، ج٢، ص٩٨)».
در واقع نمی توان شکر یک نعمتِ خداوند را به جا آورد ولی به همین اندازه که انسان متوجّه باشد که تمامی نعمت ها حتّی شکرِ نعمت از سوی خدای متعال افاضه شده است، نزد خداوند به منزله شکرگزاری در برابر نعمت های الهی محسوب می شود و اجر و پاداش شاکرین را خواهد داشت.
شکرگزاری دارای مراتب و درجات است، کمترین حد شکرگزاری بیان نعمت و شکر زبانی است، و بالاترین حد شکرگزاری استفاده از نعمت در جهت خواست خداوند است، نه به کاربردن آن در مسیر و راه غیر صحیح. شکرگزاری از نعمت کتاب، خواندن آن است، نه استفاده از آن به عنوان بالش!
گرچه مقصود از کتاب آن فن بود گر تو اش بالش کنی هم میشود
لیک از او مقصود این بالش نبود علم بود و دانش و ارشاد سود
چند نکته در باره شکر
١- یکی از برکات شکرگزاری آنستکه انسان به جایگاهی که برای رسیدن به آن باید سختی فراوانی کشید دست پیدا می کند. امام صادق می فرماید: «الْمُعَافَى الشَّاكِرُ، لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مَا لِلْمُبْتَلَى الصَّابِرِ، وَ الْمُعْطَى الشَّاكِرُ، لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَالْمَحْرُومِ الْقَانِعِ؛ کسی که در عافیت به سر می برد و شکرگزار است اجر کسی را دارد که مبتلا به سختی ها و شدائد شده امّا صبر می کند، و کسی که مورد عنایت و مواهب قرار گرفته و شاکر درگاه خداست، اجرِ شخصی را دارد که در عین محرومیّت از نعمت ها به داده های خدا قناعت می کند. (كافي، ج٢، ص۹۴)».
۲- گاهی خداوند دادن نعمتی را بهانه می کند تا بنده او با شکرگزاری در برابر آن نعمت به مقامی برسد که به مراتب از آن نعمت بالاتر است، امام کاظم علیه السّلام می فرماید: «مَنْ حَمِدَ اللَّهَ عَلَى النِّعْمَةِ فَقَدْ شَكَرَهُ وَ كَانَ الْحَمْدُ أَفْضَلَ مِنْ تِلْكَ النِّعْمَةِ؛ هر کس خدا را به خاطر نعمتی که به او داده است حمد و ثنا کند، شکر او را به جای آورده و این حمد از آن نعمت با فضیلت تر است. (كافي، ج٢، ص۹۶)».
۳- شکر گزاری در برابر نعمتهای خداوند اگرچه در کارهای ظاهراً کوچک باشد، در نزد پروردگار از جایگاه رفیعی برخوردار است؛ امام صادق علیه السّلام می فرماید: «إِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ لَيَشْرَبُ الشَّرْبَةَ مِنَ الْمَاءِ فَيُوجِبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا الْجَنَّةَ … إِنَّهُ لَيَأْخُذُ الْإِنَاءَ فَيَضَعُهُ عَلَى فِيهِ فَيُسَمِّي، ثُمَّ يَشْرَبُ فَيُنَحِّيهِ وَ هُوَ يَشْتَهِيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ، ثُمَّ يَعُودُ فَيَشْرَبُ ثُمَّ يُنَحِّيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ، ثُمَّ يَعُودُ فَيَشْرَبُ ثُمَّ يُنَحِّيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ، فَيُوجِبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا لَهُ الْجَنَّةَ؛ فردی از شما مقداری آب می نوشد و به واسطه آن خداوند بهشت را برایش واجب می سازد، … او ظرف آب را گرفته و کنار دهان خود می گذارد و سپس “بسم الله الرحمن الرحیم” می گوید و بعد می نوشد پس از آن ظرف آب را با وجود آن که به آن اشتها دارد دور می کند و خدا را حمد و سپاس می گوید، و باز نوشیدن را تکرار می کند و دوباره ظرف را از دهان خود دور می کند و پروردگار را حمد و شکر گفته، سپس (برای بار سوّم) باز می گردد و آب را می نوشد و ظرف را دور کرده و خدای را حمد می گوید، پس خدای عزّوجلّ به سبب این کار بهشت را برایش واجب می سازد. (كافي، ج٢، ص۹۶)».
٤- یک نمونه از کفران نعمت، عدم استفاده از دانش دانشمندان و علم عالمان است. امیرالمؤمنین در وصف دوران جاهلیت عربستان پیش از بعثت رسول اکرم می فرماید: « نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ، بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ؛ خوابشان بيدارى، و سرمه چشمشان اشك سوزان بود. در سرزمينى مى زيستند كه آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود. (نهج البلاغه، خطبه۲)»
جاهلان سرور شدستند و ز بیم عالمان سرها کشیده در گلیم
٥- از ثمرات و نتایج کفران نعمت الهی، نا امنی و فقر در جامعه است. قرآن کریم می فرماید:
- ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ ﴿نحل:۱۱۲﴾
خدا شهرى را مثل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان مى رسيد پس [ساكنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى دادند طعم گرسنگى و هراس را به آنان چشانيد.