اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ

و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون

اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه

بیست و پنجمین نشانه متقین:

  • مَنْزُوراً أَكْلُهُ‏،

خوراكش را اندك می بینی،

در باره کلمه «أکل» در این سخن امیرالمؤمنین دو احتمال وجود دارد:

  1. «أُکُل» بر وزن «عُنُق»: مراد حضرت در این صورت حظّ و بهره دنیوی می باشد، یعنی اهل تقوا بهره کمی از دنیا دارند. متّقین چون به قدر ضرورت از دنیا اکتفا نموده اند، به همین دلیل حظّ و بهره ایشان از مواهب دنیوی کم است.
  2. «أَكْل‏» بر وزن «خَرْج‏»: کلام حضرت در این حالت به معنای خوردن است، بدین معنا که اهل تقوا کم خوراک هستند.

امیرالمؤمنین علیه السّلام در بیان صفات متّقین می فرماید که ایشان کم خوراک هستند. پروردگار متعال در قرآن کریم می فرماید: «… كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِين؛ (از نعمت هاى الهى) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نمى ‏دارد.(اعراف:٣١)». اهل تقوا مُسرف نیستند و دامنه پرهیزشان از اسراف به همه مواهب و نعمتهای الهی دنیوی نیز می رسد. اسراف به معنای مصرف به مقدار زائد و بیش از اندازه لازم است، که در تمامی امور قابل تحقق خواهد بود.

بیست و ششمین نشانه متقین:

  • سَهْلًا أَمْرُه‏،

امورش را آسان می بینی،

امورات اهل تقوا آسان و ساده است يعنى نه به خاطر امور دلخواه خود كسى را به تكلّف و زحمت می اندازند، و نه به خاطر (رفاه طلبی و اشرافی گریِ) ديگران خود را به سختی می افکنند. در امورات زندگی مثل خوراک، پوشاک، مسافرت، مهمانی دادن، مهمانی رفتن، هدیه دادن، ازدواج و … تشریفات زائد و غیر ضروری را حذف می کنند و به همین جهت بسیار سبک و آسوده تر نسبت به دیگران زندگی می نمایند.

امیر المؤمنین علی علیه السّلام می فرماید: «شَرُّ الْإِخْوَانِ‏ مَنْ تُكُلِّفَ لَه؛ بدترین برادران کسی است که دیگران به خاطر او در سختی و مشقّت قرار گیرند (نهج البلاغة (صبحي صالح) ص ٥٥٩)».‏در حقیقت کسی که به خاطر بلند پروازی ها و رسیدن به آمال و آرزوهایش، دیگران را به سختی و تکلّف بیاندازد، جزء شرور ترین افراد به شمار می رود.

اهل بیت علیهم السّلام به ما دستور داده اند در برخورد با دیگران نیز با تکلّف رفتار ننموده بلکه با گذشت و آسانی با ایشان مواجه شویم. به راحتی از بدی هایی که در حقّمان نموده اند گذشت کنیم و اگر آثار ندامت و شرمندگی را در چهره ایشان مشاهده کردیم برای بازگشت آن ها عذر و بهانه ای بتراشیم تا سختی عذرخواهی و خجالت را بر ایشان آسان کنیم، و یا در باز پرداخت بدهی ها و قرضی که از ما گرفته اند آن ها را تحت فشار نگذاریم.

امام صادق علیه السّلام به يكى از ياران خود فرمود: چرا فلان كس از تو شكايت دارد؟

عرض كرد: شكايتش به خاطر اين است كه من حقّم را تا آخر از او گرفتم.

هنگامى كه امام اين سخن را شنيد به حالت غضبناك نشست، سپس با اشاره به آیه کریمه «وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ؛ و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مى ‏پيوندند و از پروردگارشان مى‏ ترسند و از سختى حساب بيم دارند (رعد:۲۱)» فرمود:

كَأَنَّكَ إِذَا اسْتَقْصَيْتَ عَلَيْهِ حَقَّكَ لَمْ تُسِئْ، أَ رَأَيْتَكَ مَا حَكَى اللَّهُ عَنْ قَوْمٍ‏ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ؟‏ أَ خَافُوا أَنْ يَجُورَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ؟ لَا، وَ لَكِنْ خَافُوا الِاسْتِقْصَاءَ، فَسَمَّاهُ اللَّهُ‏ سُوءَ الْحِسابِ؛‏ فَمَنِ‏ اسْتَقْصَى‏ فَقَدْ أَسَاءَ

 گويا گمان مى ‏كنى اگر تا آخرين مرحله حقّت را بگيرى بدى نكرده اى، اين چنين نيست، آيا سخن خدا را نديده‏ اى كه مى ‏فرمايد: وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ (بدكاران از بدى حساب مى ‏ترسند)؟ آيا تو فكر مى ‏كنى كه آن ها از اين مى ‏ترسند كه خدا بر آن ها ستم كند؟ نه به خدا سوگند، آن ها از اين مى‏ ترسند كه خدا حساب آن ها را دقيقاً و تا آخرين مرحله برسد، خداوند نام اين را سوء حساب نهاده است و بنا بر اين هر كسى زياد دقّت و سخت گيرى در كشيدن حساب بكند بد حسابى كرده است. (تحف العقول، ص٣٧٢)

اگر انسان در دنیا به دیگران سخت نگیرد، در قیامت نیز خدای متعال بر او آسان خواهد گرفت، و از جمله کسانی خواهد بود که قرآن کریم می فرماید: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ؛ فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً؛ وَ يَنْقَلِبُ إِلى‏ أَهْلِهِ مَسْرُوراً؛ پس كسى كه نامه اعمالش به دست راستش داده شود؛ به زودى حساب آسانى براى او مى ‏شود؛ و خوشحال به اهل و خانواده ‏اش باز مى‏ گردد.(انشقاق:٧-٩)».

اهل تقوا با پیشه ساختن زهد و ساده زیستی، هزینه های زندگی خود را کم می کنند، و همین امر باعث می شود تا زندگی را سبک نموده و از شئونات اصلی و اساسی زندگی خود غافل نشوند، و نه تنها باری بر دوش دیگران نباشند بلکه در روزگار سختی و بحران، یار و مددکار افراد گرفتار شوند.

بیست و هفتمین نشانه متقین:

  • حَرِيزاً دِينُهُ‏،

دينش را محفوظ می بینی،

دین اهل تقوا محفوظ است، و علّت حفاظت دین ایشان مقام یقینی است که دارند و سابقاً در خطبه بدان اشاره شده است(إِيمَاناً فِي يَقِينٍ). مقام یقین اهل تقوا، دین ایشان را از هر گونه شبهات محفوظ و مصون می دارد.

در احکام فقهی اگر انسان خودش متخصّص و مجتهد نباشد، باید رجوع به متخصّص و مرجع تقلید نماید و به دستور او عمل کند که اصطلاحاً به این امر تقلید در احکام می گویند، امّا تقلید در اعتقادات معنا ندارد و باید هر فردی اعتقاداتش را از روی دلیل و برهان بپذیرد. دشمنان هر مکتب و آئینی همواره با القاء شبهه در اعتقادات تابعین آن مکتب، سعی در نابودی و پراکنده نمودن افراد از اطراف آن مکتب دارند، که اگر این اعتقادات تقلیدی بوده و بر مبنای یقین نباشد با القاء شبهات،، متزلزل شده و در نهایت از بین می رود، امّا اگر انسان در اعتقادات خود به مرحله یقین برسد دیگر شبهات شیاطین، اعتقادات او را تکان نخواهد داد و متزلزل نخواهد کرد. و لذا اهل تقوا به واسطه مقام یقینی که دارند دین خود را در حفاظی آسیب ناپذیر مراقبت می کنند.

به خاطر اهمّیّتی که یقین برای حفظ دین انسان دارد، اهل بیت به ما آموخته اند که از خداوند طلب یقین کنیم. امام صادق علیه السّلام سفارش نموده که بعد از نماز صبح و مغرب این دعا خوانده شود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْكَ،‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي، وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي، وَ الْيَقِينَ‏ فِي‏ قَلْبِي‏، وَ الْإِخْلَاصَ فِي عَمَلِي، وَ السَّلَامَةَ فِي نَفْسِي، وَ السَّعَةَ فِي رِزْقِي، وَ الشُّكْرَ لَكَ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي؛ خدایا! به حقّی که محمّد و آل محمّد بر تو دارند از تو می خواهم كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى، و از تو نورانيت چشمم، و آگاهى در دينم، و يقين در دلم، و اخلاص در عملم، و سلامتى در روح و بدنم، و گشايش در روزیم، و شكرگزارى برای تو تا زمانی كه مرا زنده نگه داشتی را می خواهم.‏ (كافي، ج٢، ص٥٥٠)».

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Post comment