اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِمالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِرَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِبَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی مایُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
اگر سكوت كند سكوتش وى را مغموم نمى سازد،
«صمت» در لغت به معنای طولانی شدن سکوت است.(العین،ج٧، ص١٠٦) کلام امیرالمؤمنین به معنی اینستکه اهل تقوا از خاموشى خويش اندوهگين نمى شوند، زيرا در جايى كه بايستهو شايسته است خاموشى مى گزينند و آن جا که لازم و سزاوار است سخن مى گويند، بديهى است زمانى خاموشى مايه غم و اندوه انسان مى گردد كه آنچه را بايد بگويد در جاى خود نگفته و خاموش مانده باشد.
امام رضا علیه السلام در باره ارزش و ثمره ی سکوت می فرماید: «مِنْ عَلَامَاتِ الْفِقْهِ الْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ وَ الصَّمْتُ إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ إِنَّهُ دَلِيلٌ عَلَى كُلِّ خَيْرٍ؛ از علامت های فقه، حلم و علم و سکوت است، همانا سکوت بابی از ابواب حکمت است، همانا سکوت باعث به دست آوردن محبّت می شود، به درستی که سکوت راهنمائی است بر هر خیر و نیکی.(الكافي، ج٢،ص١١٣)».
مردی خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمد و عرضه داشت: یا رسول الله! مرا نصیحتی کنید. حضرت فرمودند: زبانت را حفظ کن، بار دیگر عرض کرد: یا رسول الله! مرا نصیحتی کنید. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: زبانت را حفظ کن. (برای بار سوّم) عرض کرد: ایرسول خدا! مرا نصیحتی کنید. حضرت فرمودند: «احْفَظْلِسَانَكَ وَيْحَكَ وَ هَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِإِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم؛ زبانت را حفظ کن، وای بر تو! و آیامردم را با بینی در آتش می افکند جز آن چه زبان هایشاندرو کرده است؟! (یعنی مردم غالباً به واسطه گناهانی که با زبان مرتکب شده اند اهل دوزخ می شوند) .(الكافي، ج٢،ص١١5)».
امام صادق علیه السّلام می فرماید: «كَانَ الْمَسِيحُ يَقُولُلَا تُكْثِرُوا الْكَلَامَ فِي غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ فَإِنَّ الَّذِينَ يُكْثِرُونَ الْكَلَامَفِي غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ قَاسِيَةٌ قُلُوبُهُمْ وَ لَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ؛ مسیحعلیه السّلام می فرمود غیر از ذکر خدا زیاد سخن نگوئیدکه همانا کسانی که غیر از ذکر خدا زیاد سخن می گویندقلب هایشان قسیّ و سخت شده است در حالی که خودشان نمی دانند.(الكافي، ج٢، ص١١4)».
کسی که زیاد حرف می زند احتمال خطا و گناهش بیشترخواهد شد، و هر گناهی نقطه ی سیاهی روی لوح سفید و نورانی دل قرار می دهد و در نهایت دل انسان تاریک و سیاهشده و موجب قساوت قلب می شود. امیرالمؤمنین علیهالسّلام خطاب به اباعبدالله الحسین علیه السّلام می فرماید: «مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّحَيَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُوَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ؛ هر کس کلامش زیاد شود خطایش فراوان می شود و هر کس خطایش فراوان شود حیائش کم می گردد و هر کس حیائش کم شود ورعش (پرهیزاز گناه) اندک می گردد و هر کس ورعش اندک گردد قلبش میمیرد و هر کس قلبش بمیرد داخل آتش (جهنّم) می گردد.(تحف العقول، ص٨٩)».
البته در همه جا و همه وقت سکوت فضیلت ندارد، بلکه در بعضی مواقع حرف زدن رجحان و یا حتّی وجوب شرعیپیدا می کند و سکوت در این مورد خشم و عقاب پروردگار را به همراه خواهد داشت. در جائی که واجبی از واجبات خدا در حال تعطیلی است و یا بالعکس حرامی حلال شمرده میشود، با وجود شرایط امر به معروف و نهی از منکر، واجب است انسان لب به سخن گشوده و جلوی انحراف را بگیرد. سکوت در جائی ارزشمند است که سخن گفتن رجحان و یالزوم عقلی و شرعی نداشته باشد. ولی با اینهمه، سکوت ارزشی بالاتر از سخن گفتن دارد.
خامُشی بَحْراست و گفتنْ هَمچو جو بَحْر میجویَدتورا جو را مَجو
از اشارتهایِ دریا سَر مَتاب خَتْم کُن واللهُ اَعْلَمْبِالصَّواب
امام صادق علیه السّلام می فرماید: «لَا يَزَالُ الْعَبْدُالْمُؤْمِنُ يُكْتَبُ مُحْسِناً مَا دَامَ سَاكِتاً فَإِذَا تَكَلَّمَ كُتِبَمُحْسِناً أَوْ مُسِيئاً؛ پیوسته بنده مؤمن (نزد خداوند) مُحسِنو نیکوکار محسوب می شود تا زمانی که ساکت است، زمانیکه لب به سخن گشود، نیکوکار یا گناهکار نوشته خواهد شد.(الكافي، ج٢، ص١١٦)».
چهل و یکمین نشانه متقین:
و اگر بخندد صدايش به قهقهه بلند نمى شود،
اهل تقوا به قدری متین و با وقارند که در خندیدن هم موازین ادب و اخلاق را رعایت می کنند، چراکه الگوی خود را پیامبر اکرم قرار داده اند. در حالات آن حضرت می نویسندبيشترين خنده ی آن حضرت تبسّم و كمى از اوقات خنده یآهسته بود، و هرگز قهقهه و خنده ی صدادار است از آن بزرگوار ديده نشد. و این روش تمام ائمّه اطهار علیهمالسّلام بوده است. در باره امام رضا علیه السّلام در تاریخمی نویسند: «لَا رَأَيْتُهُ يُقَهْقِهُ فِي ضَحِكِهِ قَطُّ بَلْ كَانَ ضَحِكُهُ التَّبَسُّمَ، هرگز ندیدم در خنده اش قهقهه بزند بلکه خنده ی آن حضرت تبسّم بود.( عيون أخبار الرضا، ج٢،ص١٨٤)».
امیرالمؤمنین علیه السّلام می فرماید: «خَيْرُ الضَّحِكِ التَّبَسُّمُ؛ بهترین خنده تبسّم است.(عيون الحكم و المواعظ،ص٢٣٩)».
از تعالیم قرآن و اهل بیت علیهم السّلام به دست می آیدکه مؤمن صورتی بشّاش دارد ولی در عین حال قلبش مملوّاز خوف و رجاست. ترس از نافرمانی خدا و سوء عاقبت، و امید به هدایت و رحمت پروردگار. بیش از آن که بخندد در تفکّر و مراقبه به سر می برد ولی این ها همه حالات شخصیاوست، آن چه مردم از او می بینند چهره ی عبوس و بی توجّه نیست. با مردم گرم و پُر محبّت و بشّاش است و در خلوت از سوئی از خوف اعمال خود و مواقف قیامت و محکمه عدل خدا و از سوی دیگر به جهت شوق ملاقات پروردگار، گریه ها و مناجات فراوان دارد.
شنيدم طرفه كبك كوهسارى
خرامان بود چون زيبا نگارى
به خنده كوه را رقصان همى خواست
نشاطش مى فزود و غصّه مى كاست
به دشت از قهقهه آن كبك دل شاد
ز بالا، شاهبازى ديده بگشاد
گرفت آن كبك خندان را به چنگال
ز بهر طعمه بشكستش پر و بال
مبادا ناگهان باز شكارى
كند بازى به كبككوهسارى