اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
فوائد شناخت سیره پیامبران و سرگذشت امت آنان
قرآن که کتاب قصه و داستان نیست تا برای سرگرم کردن مردم به بیان داستانهای غیر واقعی یا حتی واقعی بپردازد. بلکه برای درج هر آیه ای در این کتاب الهی حکمتی وجود دارد. و قرآن کریم برای بیان داستان انبیاء و سرگذشت امتهای آنان دو فائده ذکر می کند:
- اطمینانوآرامشقلبیپیامبروانسانهایباایمان:
- وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿هود:۱۲۰﴾
و هر يك از سرگذشتهاى پيامبران را كه بر تو حكايت مى كنيم چيزى است كه دلت را بدان استوار مى گردانيم و در اينها حقيقت براى تو آمده و براى مؤمنان اندرز و تذكرى است.
- پند و اندرز گرفتن همه انسانها از سرگذشت امتها و اقوام انبیا:
- قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿آل عمران:۱۳۷﴾
قطعا پيش از شما سنتهايى [بوده و] سپرى شده است پس در زمين بگرديد و بنگريد كه فرجام تكذيب كنندگان چگونه بوده است.
- وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿نحل:۳۶﴾
و در حقيقت در ميان هر امتى فرستاده اى برانگيختيم [تا بگويد] خدا را بپرستيد و از طاغوت [=فريبگر] بپرهيزيد پس از ايشان كسى است كه خدا [او را] هدايت كرده و از ايشان كسى است كه گمراهى بر او سزاوار است بنابراين در زمين بگرديد و ببينيد فرجام تكذيب كنندگان چگونه بوده است.
روش قرآن در تبیین ویژگیهای مشترک در سیره پیامبران
خدای سبحان در قرآن کریم به دو گونه و با دو روش به تبیین سیره انبیا و اصول حاکم بر رسالت ایشان می پردازد:
- ذکر اصول کلّی که در رسالت تمامی پیامبران مورد توجه خداوند بوده است، که یا به صورت قضایای موجبه کلیّه است در مورد صفات ثبوتی مانند اینکه «ما همه پیامبران را با برهان و دلیل آشکار فرستادیم»، و یا به صورت قضایای سالبه کلیّه است در مورد صفات سلبی مانند اینکه «هیچ پیامبری دستش به خیانت آلوده نبوده است»:
- لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ …﴿حدید:۲۵﴾
به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند…
- وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿ابراهیم:۴﴾
و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد بى راه مى گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند و اوست ارجمند حكيم.
- وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿آل عمران:۱۶۱﴾
و هيچ پيامبرى را نسزد كه خيانت ورزد و هر كس خيانت ورزد روز قيامت با آنچه در آن خيانت كرده بيايد آنگاه به هر كس [پاداش] آنچه كسب كرده به تمامى داده مى شود و بر آنان ستم نرود.
- مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿آل عمران:۷۹﴾
هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد سپس او به مردم بگويد به جاى خدا بندگان من باشيد بلكه [بايد بگويد] به سبب آنكه كتاب [آسمانى] تعليم مى داديد و از آن رو كه درس مى خوانديد علماى دين باشيد.
- ذکر اصول حاکم بر رسالت انبیا به نحو قضایای شخصیه و جزئیّه که در مورد پیامبران در قرآن کریم تکرار شده و از آن می توان کلّی بودن این اصول و جریان آن در رسالت تمامی انبیا را استنباط کرد. مانند اینکه «من از شما مزدی برای رسالت نمی خواهم»:
- وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ…وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ﴿هود:۲۵و29﴾
و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم [گفت] من براى شما هشداردهنده اى آشكارم … و اى قوم من بر اين [رسالت] مالى از شما درخواست نمى كنم مزد من جز بر عهده خدا نيست.
- وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ … يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿هود:۵۰-۵۱)
و به سوى [قوم] عاد برادرشان هود را [فرستاديم هود] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد جز او هيچ معبودى براى شما نيست …اى قوم من براى اين [رسالت] پاداشى از شما درخواست نمى كنم پاداش من جز بر عهده كسى كه مرا آفريده است نيست پس آيا نمى انديشيد.
- إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ … وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿شعراء: 177و۱۸۰﴾
آنگاه كه شعيب به آنان گفت آيا پروا نداريد… و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
همین تعبیر در مورد پیامبران مختلف در سوره شعراء به کار رفته است، همانطور که در مورد رسول اکرم نیز این معنا در آیات متعددی تکرار شده است:
- قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ ﴿انعام:۹۰﴾
بگو من از شما هيچ مزدى بر اين [رسالت] نمىطلبم اين [قرآن] جز تذكرى براى جهانيان نيست.
- قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ﴿شوری:۲۳﴾
بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم مگر دوستى در باره خويشاوندان.