پیامبران در قرآن (11)
اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
اصول مشترک در سیره پیامبران
اصل13: تحمل مخالفت، دشمنی و استهزاء قوم جاهل
یکی از اصول مشترک در سیره انبیاء الهی آنستکه همه آنان دشمن دارند. دشمنان آنان از روشهای گوناگون تلاش می کنند تا پیامبران در رسالت خود موفق نشوند، و البته همواره خداوند پیامبرانش را در برابر تمامی انواع دشمنی ها محافظت و حمایت نموده است. این دشمنی از وسوسه شیطان آغاز میشود و تا قتل پیامبران امتداد می یابد.
قرآن کریم خطاب به رسول اعظم الهی می فرماید:
- وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿حج:۵۲﴾
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هرگاه چيزى تلاوت مى نمود شيطان در تلاوتش القاى [شبهه] میکرد، پس خدا آنچه را شيطان القا میکرد محو مى گردانيد، سپس خدا آيات خود را استوار مى ساخت و خدا داناى حكيم است.
استهزاء انبیاء
یکی از انواع دشمنی ها در برابر پیامبران، استهزاء و تمسخر آنان و پیام الهی شان بوده است، و به گزارش قرآن این تمسخر و استهزاء در سرگذشت تمامی پیامبران الهی موجود بوده است:
- وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿زخرف:۷﴾
و هيچ پيامبرى به سوى ايشان نيامد مگر اينكه او را به ريشخند مى گرفتند.
گاهی این برخورد تمسخر از سر جهالت و ناآگاهی مردمان است، آنگاه که پیام الهی انبیاء را درک نمی کرده اند آن را به تمسخر می گرفته اند. قرآن کریم بر این درک نکردن و خود را گرفتار دوری از هدایت و رحمت الهی قرار دادن جاهلانه تأسف می خورد و به حال چنین انسانهایی افسوس خورده و می فرماید:
- يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿یس:۳۰﴾
دريغا بر اين بندگان هيچ فرستاده اى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند میکردند.
مولانا داستان زیبائی را که گویای مواجهه مردم با عمل انبیا و پاسخ پیامبران به آنان است بیان می کند:
عاقلی بر اسب میآمد سوار در دهان خفتهای میرفت مار
آن سوار آن را بدید و میشتافت تا رماند مار را، فرصت نیافت
چونک از عقلش فراوان بد مدد چند دبوسی قوی بر خفته زد
برد او را زخم آن دبوس سخت زو گریزان تا بزیر یک درخت
سیب پوسیده بسی بد ریخته گفت ازین خور ای بدرد آویخته
سیب چندان مر ورا در خورد داد کز دهانش باز بیرون میفتاد
بانگ میزد کای امیر آخر چرا قصد من کردی تو نادیده جفا
گر ترا ز اصلست با جانم ستیز تیغ زن یکبارگی خونم بریز
میجهد خون از دهانم با سخن ای خدا آخر مکافاتش تو کن
هر زمان میگفت او نفرین نو اوش میزد کاندرین صحرا بدو
زخم دبوس و سوار همچو باد میدوید و باز در رو میفتاد
تا شبانگه میکشید و میگشاد تا ز صفرا قی شدن بر وی فتاد
زو بر آمد خوردهها زشت و نکو مار با آن خورده بیرون جست ازو
چون بدید از خود برون آن مار را سجده آورد آن نکوکردار را
گفت خود تو جبرئیل رحمتی یا خدایی که ولی نعمتی
ای خداوند و شهنشاه و امیر من نگفتم جهل من گفت آن مگیر
شمهای زین حال اگر دانستمی گفتن بیهوده کی تانستمی
گفت اگر من گفتمی رمزی از آن زهرهٔ تو آب گشتی آن زمان
گر ترا من گفتمی اوصاف مار ترس از جانت بر آوردی دمار
میشنیدم فحش و خر میراندم رب یسر زیر لب میخواندم
از سبب گفتن مرا دستور نی ترک تو گفتن مرا مقدور نی
هر زمان میگفتم از درد درون اهد قومی انهم لا یعلمون
و گاه این تمسخر با اتکاء به علوم تجربی و مادی صورت می گیرد، که البته در حقیقت معلول کج فهمی نسبت به علوم تجربی است وگرنه تعالیم انبیاء الهی با عقل و علم منافاتی ندارد. قرآن می فرماید:
- فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿غافر:۸۳﴾
و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند به آن چيز [مختصرى] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند و [سرانجام] آنچه به ريشخند مى گرفتند آنان را فروگرفت.
مسخره کردن تعالیم دینی منحصر به انسانهای دوران پیامبران نبوده است، بلکه همواره کسانی هستند که یا به دلیل جهالت، و یا کج فهمی علمی، و یا انحرافات اخلاقی، به تمسخر تعالیم انبیاء الهی می پردازند. قرآن کریم درباره گروه سوم که به دلیل گناه و سیاه شدن قلب از درک معارف دینی محروم شده و به تمسخر می پردازند می فرماید:
- ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ ﴿روم:۱۰﴾
آنگاه فرجام كسانى كه بدى كردند [بسى] بدتر بود [چرا] كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به ريشخند مى گرفتند.
قتل انبیاء
اوج مخالفت با پیامبران در قتل آنان بروز می کند. آنگاه که مخالفان انبیاء الهی دست خود را در مقابل دعوت آنان که مبتنی بر فطرت خداجوی انسانها بوده است خالی دیده و احساس شکست می کرده اند به کشتن آنان اقدام می نموده اند. قرآن کریم درباره اقوام مختلفی می فرماید:
- إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ … (آلعمران:21﴾
كسانى كه به آيات خدا كفر مى ورزند و پيامبران را بناحق مى كشند …
- … وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُوا وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ ﴿مائده:۷۰﴾
… و به سويشان پيامبرانى روانه كرديم هر بار پيامبرى چيزى بر خلاف دلخواهشان برايشان آورد گروهى را تكذيب میکردند و گروهى را مى كشتند.
پیروزی حتمی پیامبران
نصرت و یاری پیامبران الهی جزو سنتها و احکام مشترک انبیاء است. قرآن کریم درباره این سنت الهی می فرماید:
- إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ ﴿غافر:۵۱﴾
در حقيقت ما فرستادگان خود و كسانى را كه گرويده اند در زندگى دنيا و روزى كه گواهان برپاى مى ايستند قطعا يارى مى كنيم.
و این نصرت خداوند همراه با پیروزی قطعی پیامبران بر دشمنان خواهد بود. وعده ای که قرآن کریم بیان کرده و می فرماید:
- كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿مجادله:۲۱﴾
خدا مقرر كرده است كه حتما من و فرستادگانم چيره خواهيم گرديد آرى خدا نيرومند شكست ناپذير است.
پس اینکه پیامبران شکست خورده باشند خلاف سنت قطعی الهی است که در قرآن کریم صریحاً بیان شده است. هیچ پیامبری نیست که در اهداف خود شکست خورده باشد. ولی باید توجه داشت که در اینجا سخن از شخص حقیقی پیامبر نیست بلکه شخصیّت حقوقی انبیاء الهی است که شکست نخورده است، وگرنه همه انبیاء از آن جهت که انسان بوده و بدن مادی داشته اند همچون سایر انسانها زمانی مرگ را تجربه می کردند، خواه مرگ طبیعی و خواه با سم یا شمشیر و … اما مهم آنستکه خدا پرستی و توحید که مکتب و شخصیّت حقوقی پیامبران الهی بود با قدرت در تاریخ باقی مانده است، و علیرغم همه دسیسه ها و توطئه های دشمنان آنان همچنان دینداری و اعتقادات الهی در میان انسانها از استحکام برخوردار است، و این همان وعده الهی است.