اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
سیره آدم ابوالبشر
داستان آدم ابوالبشر با آغاز خلقت انسان شروع می شود. آن زمان که خداوند عزم و اراده خود در خلقت بشر را با ملائکه در میان گذاشته و می فرماید:
- وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴿بقره:۳۰﴾
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت. [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مى گمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مى كنيم و به تقديست مى پردازيم. فرمود من چيزى مى دانم كه شما نمیدانید.
نکاتی که در داستان آدم ابوالبشر قابل توجه است:
- خلیفة الله بودن انسان
قرآن کریم در این آیه با استفاده از لفظ «إنّ» بر حتمی بودن جعل خلیفه از جانب خداوند تأکید می کند. خلافت به معنای جانشینی است و در حالتی تحقق پیدا می کند که فرد اصلی یا در زمان خاص یا در مکان خاص حضور نداشته و غایب باشد، تا فرد خلیفه جانشین او بشود.
اگر انسان را جدای از خداوند تصور کرده و خداوند را محدود و متناهی بدانیم، این خلافت و جانشینی قابل تصور است، لکن آنگاه که بدانیم ذات ازلی و نامتناهی خدای سبحان هرگز محدود نیست بلکه از باب « كَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطاً (نساء:۱۲۶) »خداوند همواره بر هر چيزى احاطه دارد. غیبت زمانی یا مکانی خداوند صحیح نخواهد بود. نه هیچ زمانی و نه هیچ مکانی خالی از حضور خداوند نیست تا فرد دیگری جانشین خداوند باشد. پس خلیفة الله بودن انسان چه معنی دارد؟
مفسّران پاسخ می دهند خلیفه خدا بودن انسان کامل از باب آن است که ذاتی مظهر ذات دیگر بوده و تفاوت بین آنها همان امتیاز بین ظاهر و مظهر باشد، که یکی اصل و دیگری آیت و مرآت آن باشد. آنگاه که انسان کار صحیح و خدائی انجام می دهد این همان دست خداست که کار خیر را در این مظهر خاص انجام داده است و انسان در این حالت خلیفه خداست، همچنان که قرآن کریم می فرماید: «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ؛ هر چه از خوبيها به تو مى رسد از جانب خداست (نساء:79)» ولی آنگاه که انسان گرفتار تبهکاری و عصیان شده و منشأ پیدایش شرّ و زشتی می شود، دیگر در این حالت خلیفه خدا نیست زیرا تبهکاری و شرّ نقص بوده و به خداوند که کمال مطلق است نسبت پیدا نمی کند، همچنان که قرآن کریم می فرماید: «مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ؛ آنچه از بدى به تو مى رسد از خود توست (نساء:۷۹)»
- نقش زمین در خلیفة اللهی بشر
آیا انسان کامل تنها در روی زمین خلیفه الله است؟ معنای قید « فِي الْأَرْضِ» در آیه کریمه « إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» چیست؟
پاسخ مفسّران آنستکه خلیفه اللهی انسان کامل اختصاص به زمین ندارد، در آیه مبارکه نیز قید « فِي الْأَرْضِ» قید برای جعل خلیفه است نه قید خلیفه الله بودن. چرا که اگر قلمرو خلافت انسان منحصر به زمین بود چرا باید فرشتگان در برابر او سجده می کردند؟ اگر چنین بود فرشتگان خلیفه الله در آسمانها بودند و انسان خلیفه الله در روی زمین.
انسان کامل هم خلیفه خداوند و معلّم همه اهل زمین است و هم خلیفه الله و معلّم همه اهل آسمانها. لذا همچنان که خداوند به پیامبر اکرم دستور می دهد: «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ؛ و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى (نحل:۴۴)»، همینطور به آدم ابوالبشر نیز دستور می دهد: «قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ؛ فرمود اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده (بقره:۳۳)»
- پرسش فرشتگان از خدای سبحان
طبق گزارش قرآن کریم فرشتگان از خدای سبحان سؤال کردند که « أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ؛ آيا در آن (زمین) كسى را مى گمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مى كنيم و به تقديست مى پردازيم.» این حالت خونریزی و فساد انگیزی انسان را فرشتگان از کجا می دانستند؟
برخی احتمال داده اند آنان از اینکه خداوند فرمود « إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» به این نکته پی بردند، زیرا زمینی بودن این خلیفه به معنای مادی بودن او و آلوده شهوت و غضب بودن او است، که نتیجه قهری شهوت و غضب کنترل نشده، همانا فساد و خونریزی است.
و برخی احتمال داده اند پیش از نسل کنونی انسانها، انسانهای دیگری هم بر روی زمین می زیسته اند، که آنها هم اهل فساد و خونریزی بوده و بر اثر همین فساد و جنگ طلبی از بین رفته اند، و پس از آنها خداوند نسل کنونی انسانها را خلق کرده است. ملائکه با علم به سرگذشت و سرنوشت نسل قبلی انسانها، چنین سؤالی را از محضر خداوند کرده اند.
در حقیقت ملائکه ادّعا کردند که ما برای مقام خلافت اللهی شایسته تر از انسان هستیم. انسان اهل فساد انگیزی و خونریزی است در حالیکه ما اهل تسبیح و تقدیس ذات اقدس خداوند هستیم.
- پاسخ خداوند
خداوند به پرسش ملائکه پاسخی گنگ داده و آن را به علم غیب خویش مرتبط می سازد: « قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ (خداوند) فرمود من چيزى مى دانم كه شما نمیدانید.» و در آیات بعد روشن می شود که منظور خداوند از آنچه او می داند و فرشتگان نمی دانند، همانا امور غیبی آسمانها و زمین است. قرآن کریم پس از گزارش تعلیم الهی نسبت به آدم و تعلیم آدم به ملائکه، می افزاید: « قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ؟ (خداوند) فرمود آيا به شما نگفتم كه من غیب آسمانها و زمين را مى دانم؟ (بقره:۳۳)»