Warning: Undefined array key 0 in /usr/www/users/izhamb/fa/ext/wp-parsidate/includes/fixes-permalinks.php on line 255
Warning: Undefined array key 1 in /usr/www/users/izhamb/fa/ext/wp-parsidate/includes/fixes-permalinks.php on line 256
Warning: Undefined array key 2 in /usr/www/users/izhamb/fa/ext/wp-parsidate/includes/fixes-permalinks.php on line 257
اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
تعلیم خداوند به آدم
بعد از آن که فرشتگان الهی از خداوند درباره جعل خلیفه سؤال کردند و خواستند با بیان اینکه آنان تنها به تسبیح و تقدیس خداوند می پردازند، صلاحیت خودشان را برای مقام خلیفه اللهی ابراز نمایند، خداوند فرمود من چیزی را می دانم که شما نمی دانید.
قرآن کریم در بیان ماجرای خلقت آدم ابوالبشر می افزاید:
- وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ؛ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ؛قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ﴿بقره:۳۱-33﴾
و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مى گوييد از اسامى اينها به من خبر دهيد؛ گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته اى هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم؛ فرمود اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده. و چون [آدم] ايشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمانها و زمين را مى دانم، و آنچه را آشكار مى كنيد و آنچه را پنهان مى داشتيد مى دانم؟
در این آیه کریمه نکاتی قابل توجه وجود دارد:
- قدرت انسان برای یادگیری علم
در این صحنه، برتری آدم بر فرشتگان به سبب آموزش انسان از سوی خداوند است، و جای این اشکال از سوی فرشتگان وجود داشت که به خداوند عرضه بدارند که «اگر به ما هم تعلیم داده بودی ما هم عالم می شدیم.» کما اینکه در گزارش قرآن کریم آمده است که ملائکه به خداوند گفتند: « لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا؛ ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته اى هيچ دانشى نيست». پس آیا صحنه رقابت انسان با فرشتگان عادلانه نبوده است؟
در پاسخ باید گفت دریافت علم به معنای رشد و تکامل وجودی فرد است، که از جهل در آمده و به علم آراسته می شود. و این قدرت بر تکامل چیزی است که فرشتگان فاقد آن هستند. درباره فرشتگان تکامل و رشد معنا ندارد زیرا سخن ملائکه الهی آنستکه « وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ؛ و هيچ يك از ما [فرشتگان] نيست مگر [اينكه] براى او [مقام و] مرتبه اى معين است (صافات:۱۶۴)» در حالیکه انسان دارای قدرت رشد و تکامل است و آمادگی عالم شدن دارد، لذا خداوند در سوره علق نیز به انسان می فرماید: « اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ؛ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ؛ بخوان و پروردگار تو كريمترين [كريمان] است؛ همان كس كه به وسيله قلم آموخت؛ آنچه را كه انسان نمى دانست [بتدريج به او] آموخت (علق:3-۵)»
در ادامه هم خداوند به آدم می فرماید به فرشتگان خبر بده، نه اینکه به آنان تعلیم بده، زیرا ملائکه امکان تکامل و عالم شدن را ندارند. قرآن می فرماید : « قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ؛ فرمود اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده.»
- ادب سخن گفتن ملائکه با خداوند
در این آیه، فرشتگان در مقام سخن گفتن با خداوند، سخن خود را با تسبیح خداوند آغاز کرده و با تقدیس تمام می کنند. آنان سخن خود را میان این تسبیح و آن تقدیس بیان کرده و می گویند: « سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ؛ منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته اى هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم». این ادب سخن گقتن با خداوند را در سخن پیامبران نیز می بینیم:
- وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ … قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿اعراف:۱۴۳﴾
و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت … عرض كرد تو منزهى به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم.
- وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ … إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ﴿مائده:۱۱۶﴾
و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم آيا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟ گفت منزهى تو مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم … تو خود داناى رازهاى نهانى.
- وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿انبیاء:۸۷﴾
- و ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم.
- سابقه کتمان شیطان
در پایان آیات مورد بحث، تعبیری که در کلام خداوند وجود دارد بسیار قابل توجه است. مطابق گزارش قرآن کریم، خداوند به فرشتگان می فرماید: « أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ؛ آنچه را آشكار مى كنيد و آنچه را پنهان مى داشتيد مى دانم.»
در این آیه خداوند نمی فرماید: ما تکتمون (آنچه هم اکنون پنهان می کنید) بلکه می فرماید: ما کنتم تکتمون (آنچه از قبل مستمراً پنهان می کردید). این تعبیر نشان می دهد ملائکه امری را از مدتها قبل پنهان می کرده اند، و خداوند خبر می دهد که از آن اطلاع دارد.
با توجه به اینکه ملائکه قدرت بر مخالفت با دستورات خداوند را ندارند « لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ؛ از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمى كنند و آنچه را كه مامورند انجام مى دهند. (تحریم:۶)» معلوم میشود که مراد از این تعبیر در آیه، ابلیس است که مطابق قرآن کریم « كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ؛ از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد.(کهف:۵۰)». ابلیس از جنیان بود که به دلیل عبادت فراوانش در زمره فرشتگان درآمده بود.