اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
سجده فرشتگان به آدم
در ادامه داستان خلقت آدم ابوالبشر، قرآن در سوره بقره می فرماید:
- وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿بقره:۳۴﴾
و چون فرشتگان را فرمان داديم براى آدم سجده كنيد، پس [همه] به سجده درافتادند بجز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد.
این بخش از ماجرای خلقت انسان، و امر خداوند به ملائکه و اطاعت همه آنها بجز ابلیس، در آیات متعددی از قرآن کریم تکرار شده است.
حقیقت این امر: تکوینی یا تشریعی
سؤالی مطرح میشود که این امر و فرمان الهی، آیا تشریعی بوده است یا تکوینی؟ به عبارت دیگر آیا واقعاً امر و دستوری از جانب خداوند صادر شده و فرشتگان بجز ابلیس آن را انجام داده اند، یا چنین امری صادر نشده بلکه این مطلب به معنای آنستکه تکریم و تعظیم آدم در ذات فرشتگان بوده و همراه آنان است؟
عده ای از مفسّران قرآن کریم معتقدند این امر نمی تواند امر تشریعی باشد، زیرا فرشتگان دارای اختیار اطاعت یا معصیت نیستند بلکه طبق سخن قرآن کریم « لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ؛ از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمى كنند و آنچه را كه مأمورند انجام مى دهند (تحریم:۶)» و لذا امر تشریعی به آنان خلاف حکمت است و تصور ندارد،
و نیز امر تکوینی نمی تواند باشد، زیرا امر تکوینی به معنای چیزی است که در ذات نهاده شده باشد، و این قابل عصیان و مخالفت نیست.
این گروه از مفسّران معتقد شده اند که این امر الهی، و موافقت فرشتگان و مخالفت ابلیس، امری تمثیلی و نمادی بوده است نه اینکه واقعاً دستوری تشریعی صادر شده باشد، یا اشاره به امری تکوینی بوده باشد. بلکه این آیه و این امر الهی تمثیل این واقعیت است که برترین مقام در عالم ممکنات، مقام انسانیّت و خلیفه اللهی است، که همه فرشتگان در برابر آن خضوع می کنند، و ابلیس راهزن این مقام است.
لکن با توجه به تکرار این داستان در آیات و سوره های متعدد قرآن کریم به نظر می آید نمی توان آن را تنها مطلبی تمثیلی و سمبلیک دانست، بلکه باید اشاره به امری واقعی بوده باشد. چه اشکالی دارد که این امر را در مورد فرشتگان به عنوان امر تکوینی، و در مورد ابلیس و تابعانش امری تشریعی دانست؟ و اینکه ما از ظاهر آیات به اینکه یک امر و فرمان الهی در کار بوده است دست برداریم و آن را اشاره به دو نحوه امر بدانیم، مناسبتر است از اینکه واقعی بودن داستان را نفی کرده و آن را تمثیلی و سمبلیک بدانیم.
تفاخر و استکبار ابلیس
ابلیس در اثر جهل و نادانی، در برابر این فرمان الهی هم تفاخر کرد و هم کبر ورزید. درباره تفاخر ابلیس نسبت به انسان در آیات دیگری از قرآن کریم توضیح داده و می فرماید:
- قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ﴿اعراف:۱۲﴾
[خداوند] فرمود چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى؟ گفت من از او بهترم، مرا از آتشى آفريدى و او را از گِل آفريدى.
در آیه سوره بقره خداوند علّت مخالفت و معصیت ابلیس را کبر ورزی و برتربینی او دانسته و می فرماید: « فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ؛[همه] به سجده درافتادند بجز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد». استکبار او در برابر خداوند و سرپیچی از فرمان الهی، به بهانه برتری او نسبت به آدم بود، که موجب خروج از امر خداوند و نهایتاً رانده شدن از درگاه الهی شد. قرآن کریم می فرماید:
- وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ ﴿کهف:۵۰﴾
و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم آدم را سجده كنيد. پس [همه] جز ابليس سجده كردند كه از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد.
اینکه انسان از خاک و گِل است و ابلیس از آتش است، مورد تأیید قرآن کریم می باشد. قرآن درباره خلقت بشر می فرماید: « إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ؛ آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى را از گِل خواهم آفريد (ص:۷۱)» و درباره خلقت جنیان می فرماید: «وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ؛ و پيش از آن جن را از آتشى سوزان و بى دود خلق كرديم (حجر:۲۷)»، و تردیدی نیست که آتش از خاک و گِل لطیف تر و بهتر است.
لکن نکته ای که ابلیس به آن بی توجه بود و استکبار او مانع از فهم آن گردید، این بود که خداوند می فرماید:
- وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿حجر:28-۲۹﴾
و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت من بشرى را از گِلى خشك از گِلى سياه و بدبو خواهم آفريد؛ پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد.
پس در حقیقت سجده بر آدم، سجده بر این روح الهی بود که در کالبد گِلی او دمیده شده بود، نه تنها بر جسم گِلی او، تا ابلیس آن را با تن آتشی خود مقایسه کند و خود را برتر بداند.
رانده شدن شیطان
پس از این تکبر ورزیدن و معصیت شیطان نسبت به امر خداوند است که دستور اخراج او صادر می شود: «قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ؛ فرمود از اين [مقام] بيرون شو كه تو رانده شده اى (حجر:۳۴)» و در حقیقت رانده شدن ابلیس از مقام فرشتگان بود، که مقام اطاعت از دستورات الهی است نه تکبر ورزیدن و خود را برتر دانستن. قرآن کریم می فرماید:
- قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ ﴿اعراف:۱۳﴾
فرمود از آن [مقام] فرو شو، تو را نرسد كه در آن [جايگاه] تكبر نمايى، پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانى.