اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
بیّنه و دلیل صحّت ادعای صالح پیامبر
قوم ثمود در رد دعوت صالح دو حجت اقامه کرده بودند. حجت اولشان اين بود كه دعوت به رها كردن بتپرستى بدعت است و باعث مىشود سنت ديرينه قوم ثمود به دست فراموشى سپرده شود و بنيان مليت اين قوم منهدم گشته و تاريخشان از بين برود، و به همين جهت بر ما لازم است كه اين دعوت را رد نموده، از سنت آباء و اجدادى خود دفاع كنيم.
و حجت دومشان اين بود كه تو براى اثبات حقانيت دعوتت هيچ بیّنه و دلیل روشنى نياوردهاى تا شك ما را مبدل به يقين كند.
صالح نبی در برابر افرادی از قوم ثمود که برای بررسی صحّت و درستی ادّعای پیامبری او درخواست بیّنه و دلیل کردند به ارائه بیّنه می پردازد. درخواست دلیل بر ادعاهای بزرگی همچون پیامبری و رسالت الهی، و نیز هر گونه ادعای بزرگ دیگر، امری است عقلانی و مطابق دستورات قرآن کریم. طبق گزارش قرآن، صالح پیامبر ابتدا به تأثیر ارائه دلیل و بیّنه بر رسالت خود اشاره می کند و اینکه پس از مشاهده این بیّنه، دیگر مخالفت با دعوت الهی او قابل توجیه نخواهد بود:
– قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ؟ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ ﴿هود:۶۳﴾
گفت اى قوم من چه بينيد اگر [در اين ادعا] بر حجتى روشن از پروردگار خود باشم و از جانب خود رحمتى به من داده باشد، پس اگر او را نافرمانى كنم چه كسى در برابر خدا مرا يارى مى كند؟ در نتيجه شما جز بر زيان من نمى افزاييد.
بیّنه و دلیل بر رسالت الهی بر دو گونه است: بیّنه قولی، بیّنه فعلی.
اهل خرد و درک عقلی، فرهیختگان و خواصّ جامعه، صحّت ادّعای پیامبران و الهی بودن دعوت آنان را با عقل و خرد خود درک می کنند و نیازی به معجزات حسّی ندارند، بخلاف عوام مردم که نیاز به بیّنه و دلیل حسّی دارند. به قول شیخ الرّئیس ابن سینا «هرچه به حس نزدیکتر باشد برای توده مردم قابل درک تر است، و هرچه به عقل نزدیکتر باشد خواصّ جامعه آن را بهتر می فهمند».
علیهذا صالح پیامبر نیز همچون سایر انبیاء الهی برای پذیرش عوام و توده مردم به ارائه بیّنه فعلی و معجزه حسّی اقدام می کند. قرآن کریم می فرماید:
– وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُاللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ ﴿هود:۶۴﴾
و اى قوم من اين ماده شتر خداست كه براى شما پديده اى شگرف است پس بگذاريد او در زمين خدا بخورد و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابى زودرس فرو مى گيرد.
ناقه، معجزه حسّی صالح پیامبر
اینکه در این آیه و در بعضی دیگر از آيات قرآن کریم كلمه «ناقة» به كلمه جلاله «اللَّه» اضافه شده به معناى آن نيست كه خدا ماده شتر دارد، بلكه «اضافه تشریفی» و برای بیان قدر و منزلت آن شتر است، نظير اضافه در «بيت اللَّه» و «كتاب اللَّه»؛
و به معنای آنستکه اين ناقه نشانه و معجزه ای براى نبوت صالح است كه خداى تعالى به وسيله اين نشانه، نبوت آن جناب را تاييد كرده است. صالح پیامبر در این معجزه و به درخواست قوم ثمود، بچه شتری از شكم كوه بيرون آورد، و بعد از اظهار اين معجزه به قوم ثمود فرمود: «اين ناقه بايد آزادانه در زمين خدا چرا کند»، و آنها را برحذر داشت از اينكه آن حيوان را به نحوى اذيت كنند، او را بزنند، يا زخمى كنند و يا بكشند، و به ايشان خبر داد كه اگر چنين كنند به عذابى نزديك و سریع گرفتار خواهند شد.
مولانا از این معجزه الهی استفاده معنوی خود را کرده و خطاب به خداوند می گوید:
ناقه صالح چو ز کُه زاد یقین گشت مرا کوه پی مژده تو اشتر جمّازه شود
روی کسی سرخ نشد بیمدد لعل لبت بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود
آب چه دانست که او گوهر گوینده شود خاک چه دانست که او غمزه غمّازه شود
خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود
اهمیت این معجزه الهی به اندازه ای است که خداوند آن ناقه را فرستاده ای از جانب خود دانسته و می فرماید: «إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ؛ وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ؛ ما براى آزمايش آنان [آن] ماده شتر را فرستاديم و [به صالح گفتيم]مراقب آنان باش و شكيبايى كن؛ و به آنان خبر ده كه آب ميانشان بخش شده است هر كدام را آب به نوبت خواهد بود (قمر:27-۲۸)»
در آیات متعدد قرآن کریم از این شتر ماده با تعابیر ارزشمندی سخن گفته شده است، و صالح پیامبر مکرّراً به رعایت حال ناقه جهت گرفتار نشدن به عذاب الهی تأکید کرده است. مطلب اصلی که صالح پیامبر در رعایت حال ناقه از مردم خواسته است در خصوص آب می باشد. معلوم است منطقه کویری بوده و قوم ثمود دچار کم آبی بوده اند، لذا رعایت حال «ناقه الله» و اجازه دادن به آن حیوان که از آب موجود در طبیعت آن منطقه استفاده کند بر افراد بی ایمان سخت بوده است. در این حالت است که انجام چنین چیزی نشانه ایمان و وسیله نجات قوم ثمود دانسته شده است:
– قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ؛ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿شعراء:۱55-156﴾
گفت اين ماده شترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معين نوبت آب شماست؛ و به آن گزندى مرسانيد كه عذاب روزى هولناك شما را فرو مى گيرد.
– فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا ﴿شمس:۱۳﴾
پس فرستاده خدا به آنان گفت زنهار ماده شتر خدا و [نوبت] آبخوردنش را [حرمت نهيد].