اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
خداشناسی ابراهیم خلیل بر اساس عشق
راه هدایت برای هر کس متفاوت است. مشهور است که « ألطُّرُقُ إلیَ اللّهِ سُبحَانَهُ فَهُوَ بِعَدَدِ أنفُسِ الخَلَائِقِ؛ راههای رسیدن به خدا به تعداد انسانهاست» و راه هدایت هر کس نیز موافق سرشت و طبیعت اوست.
ابراهیم خلیل الله از روی عشق به پرستش خداوند رسید. قرآن کریم می فرماید ابراهیم پس از آنکه نسبت به پرستش بتها با آزر احتجاج کرد به راز ملکوت آسمانها پرداخت: « وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ؛ و اين گونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين كنندگان باشد (انعام:۷۵)»
ابراهیم پیامبر برای تبلیغ رسالت الهی خود شیوه های بدیعی را برگزید. یکی از این روشها بر این اساس بود او ابتدا با انسانهای مشرک قوم خود همراه شد تا آنها غیر قابل قبول بودن شرک را لمس و درک حضوری کنند. او در مرحله اول به پرستش ستارگان روی آورد:
- فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَباً قَالَ هَذَا رَبِّي، فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ ﴿انعام:۷۶﴾
پس چون شب بر او پرده افكند ستاره اى ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد گفت غروب كنندگان را دوست ندارم.
خلیل الله پس از مشاهده غروب و افول ستارگان، آنان را شایسته عشق ورزیدن و پرستش ندانست. در منطق ابراهیم خلیل انسان باید عاشق و محب معبود خود باشد. عبادت و پرستش در این منطق از قبیل عشقبازی محبّ با محبوب خویش است، نه تکلیفی که از روی اجبار انجام می شود.
ابراهیم در مرحله دوم به پرستش ماه متمایل شد:
- فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هَذَا رَبِّي، فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ ﴿انعام:۷۷﴾
و چون ماه را در حال طلوع ديد گفت اين پروردگار من است آنگاه چون ناپديد شد گفت اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم.
خلیل الله پس از مشاهده افول و غروب ماه، به این مطلب مهم متذکر می گردد که موجود افول کننده و از بین رونده نخواهد توانست انسان را هدایت نماید. در این مرحله، ابراهیم به افراد قوم خود تذکر می دهد که نیاز انسان به خداوند برای هدایت است، و باید موجودی را به عنوان پروردگار مورد عبادت و پرستش قرار داد که بتواند این نیاز هدایتی انسان را برآورده سازد.
ابراهیم در مرحله سوم به پرستش خورشید گرایش پیدا کرد:
- فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ ﴿انعام:۷۸﴾
پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت اين پروردگار من است اين بزرگتر است و هنگامى كه افول كرد گفت اى قوم من من از آنچه [براى خدا] شريك مى سازيد بيزارم.
سر سلسله پیامبران توحیدی، پس از مشاهده افول و غروب خورشید، از شرک و دوگانه پرستی، و این که خورشید به عنوان پروردگار عنوان شود برائت می جوید و ندای توحید سرمی دهد:
- إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿انعام:۷۹﴾
من از روى اخلاص پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم.
جان همه روز از لگدکوب خیال وز زیان و سود وز خوف زوال
نی صفا میماندش نی لطف و فر نی بسوی آسمان راه سفر
اندرین وادی مرو بی این دلیل لا احب الآفلین گو چون خلیل
استدلال عملی ابراهیم
گاه برای اثبات حق به طرف مقابل، باید استدلال عقلی به میان آورد، و گاه استدلال عملی. و این تفاوت در استدلال به سطح فهم و درک طرف مقابل بستگی دارد. برای فرهیختگان و اصحاب عقل و خرد باید دلائل عقلی اقامه نمود، و برای عامه مردم که امور حسّی برای آنان بیشتر قابل درک است باید دلائل عملی اقامه کرد.
ابراهیم خلیل برای اثبات ناتوانی بتها و عدم تأثیر آنها در زندگانی افراد، به اقدامی عملی دست زد. قرآن کریم نقل می کند که ابراهیم پس از آنکه به قوم خود گفت: « مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ؛ اين مجسمه هايى كه شما ملازم آنها شده ايد چيستند؟ (انبیاء:۵۲)» و هنگامی که مشرکان بر پرستش بتها به عنوان سنت آباء و اجدادی تأکید کردند ابراهیم گفت:« تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ؛ سوگند به خدا كه پس از آنكه پشت كرديد و رفتيد قطعا در كار بتانتان تدبيرى خواهم كرد (انبیاء:۵۷)». در ادامه داستان قرآن می فرماید:
- فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ؛ قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ؛ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ؛ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ؛ قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ؛ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ ﴿انبیاء:۵۸-63﴾
پس آنها را جز بزرگترشان را ريز ريز كرد باشد كه ايشان به سراغ آن بروند؛ گفتند چه كسى با خدايان ما چنين [معامله اى] كرده كه او واقعا از ستمكاران است؛ گفتند شنيديم جوانى از آنها [به بدى] ياد میکرد كه به او ابراهيم گفته مى شود؛ گفتند پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد باشد كه آنان شهادت دهند؛ گفتند اى ابراهيم آيا تو با خدايان ما چنين كردى؛ گفت [نه] بلكه آن را اين بزرگترشان كرده است اگر سخن مى گويند از آنها بپرسيد.
قرآن کریم گزارش می دهد که در برابر این اقدام و استدلال عملی ابراهیم خلیل، و اینکه مردم می دانستند بت بزرگ قدرت اینکه سایر بتها را شکسته باشد ندارد، متوجه شدند که ابراهیم راست می گوید که نباید بتها را خدا دانست و آنها را مورد پرستش قرار داد:
- فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ؛ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ؛ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَلَا يَضُرُّكُمْ؛ أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿انبیاء:64-67﴾
پس به خود آمده و [به يكديگر] گفتند در حقيقت شما ستمكاريد؛ سپس سرافكنده شدند [و گفتند] قطعا دانسته اى كه اينها سخن نمى گويند؛ گفت آيا جز خدا چيزى را مى پرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمى رساند؟ اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مى پرستيد، مگر نمى انديشيد؟