اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
مواجهه ابراهیم خلیل با نمرود
نمرود از نوادگان نوح پیامبر در زمان ابراهیم خلیل پادشاه عراق بود و ادعای ربوبیت داشت. در تورات، هیچ چیز درباره ملاقات و گفتگوی بین نمرود و ابراهیم نیامده است؛ اما در روایات یهودی از جمله در تلمود، محاجه بین نمرود و ابراهیم آمدهاست، که «نمرود در برابر خدا ایستاد و خود ادعای خدایی کرد و سومریها در برابرش به سجده میافتادند.»[1]
قرآن کریم گفتگو و محاجه ابراهیم با نمرود را اینچنین نقل می نماید بدون آنکه نام او را ذکر کند:
- أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ. قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ. قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ. فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿بقره:۲۵۸﴾
آيا از (حال) آن كس كه چون خدا به او پادشاهى داده بود (و بدان مى نازيد، و) در باره پروردگار خود با ابراهيم محاجّه (مى)كرد، خبر نيافتى؟ آنگاه كه ابراهيم گفت: پروردگار من همان كسى است كه زنده مى كند و مى ميراند. گفت: من (هم) زنده مى كنم و مى ميرانم. ابراهيم گفت: (خداى من) خورشيد را از خاور برمى آورد، تو آن را از باختر برآور. پس آن كس كه كفر ورزيده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمى كند.
داستان مواجهه ابراهیم و نمرود در روایات یهودیان چنین آمدهاست:
و ابراهیم را به نزدیک نمرود آوردند. نمرود او را گفت که آتش را سجده کن. ابراهیم گفت تمنا این که آب را سجده کنم، که آتش را فرو نشاند! نمرود گفت که آب را سجده کن. ابراهیم گفت تمنا این که ابر را سجده کنم که آب را بیاورد! نمرود گفت که ابر را سجده کن. ابراهیم گفت تمنا این که باد را سجده کنم که ابرها را در آسمان پراکنده سازد. نمرود گفت که باد را سجده کن. ابراهیم او را گفت که اینک مرا دستوری ده تا مگر آن کسی را سجده کنم که تاب آن باد بیاورد.
نمرود با او گفت که سخن در میان سخن میآوری، آتش را سجده خواهم کرد و جز او کسی را سجده نکنم و در آتش تو را خواهم افکندن مگر خدایی که تو او را سجده کنی آمده تو را از عذاب آتش من برهاند.[2]
به آتش افکندن ابراهیم خلیل توسط نمرود و مشرکان
به دستور نمرود پادشاه عراق، مشرکان قوم اعم از ماه و ستاره پرستان و بت پرستان، بعد از آنکه در برابر استدلالهای عقلی و عملی ابراهیم توان مقاومت نیافتند به جمع آوری هیزم و برپا کردن آتشی عظیم اقدام کردند. این آتش آنچنان بزرگ بود که کسی نمی توانست نزدیک آن بشود و طبق نقل تاریخ یعقوبی «پس از آتش زدن هیزمها به سبب آنکه کسی نمیتوانست برای فرستادن ابراهیم(علیه السّلام) نزدیک آتش شود او را با منجنیق به داخل آتش پرتاب کردند.»[3]
قرآن کریم درباره به آتش افکندن ابراهیم و نجات او به قدرت الهی گزارش می دهد:
- قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ؛ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَسَلَاماً عَلَى إِبْرَاهِيمَ؛ وَأَرَادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ ﴿انبیاء:۶۸-70﴾
گفتند اگر كارى مى كنيد او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى دهيد؛ گفتيم اى آتش براى ابراهيم سرد و بىآسيب باش؛ و خواستند به او نيرنگى بزنند و[لى] آنان را زيانكارترين [مردم] قرار داديم.
- فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿عنکبوت:۲۴﴾
و پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند بكشيدش يا بسوزانيدش ولى خدا او را از آتش نجات بخشيد آرى در اين [نجات بخشى خدا] براى مردمى كه ايمان دارند قطعا دلايلى است.
راه خواهی رخت بر دریا فکن کام جوئی قید من و ما فکن
بلبلی تو لال چون توسن مباش شورشی در گنبد مینا فکن
لا احب الافلین گو چون خلیل چشم دل بر شاهد یکتا فکن
خواهی ار آذر گلستان گرددت خیز و نعلین دو کون از پا فکن
در تاریخ طبری آمده است که:
چند روز پس از این واقعه، نمرود از محل آتش زدن ابراهیم- که همچنان آتش در آن شعلهور بود- میگذشت. او با حالت تردید ابراهیم را دید که در میان آتش نشسته است. برای اینکه از وضعیت ابراهیم(ع) مطمئن شود دستور داد برجی برای او ساختند تا از بالای آن بتواند درون شعلههای آتش را ببیند. پس از آنکه نمرود از سالم ماندن ابراهیم اطمینان یافت به او گفت خدای تو بزرگ است که تو را از آتش حفظ کرد. آیا میتوانی از آتش بیرون بیایی؟ ابراهیم گفت: بله می توانم. نمرود دوباره سؤال کرد اگر در آتش بمانی به تو آسیبی میرسد؟ ابراهیم(ع) پاسخ داد: نه. پس از درخواست نمرود از ابراهیم برای بیرون آمدن از آتش، او در حالی که آتش همچنان شعلهور بود بیرون آمد.[4]
پس از مشاهده این معجزه الهی، لوط و بسیاری دیگر از افرادی که در سخنان ابراهیم تردید داشتند به او ایمان آوردند. و این ماجرا آخرین بخش مرحله اول زندگانی ابراهیم پیامبر و پایان حضور او در سرزمین عراق، و آغاز مرحله زندگانی ابراهیم در فلسطین است. قرآن کریم می فرماید:
- فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿عنکبوت:۲۶﴾
پس لوط به او ايمان آورد و [ابراهيم] گفت من به سوى پروردگار خود روى مى آورم كه اوست ارجمند حكيم.
- وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ ﴿انبیاء:۷۱﴾
و او و لوط را [براى رفتن] به سوى آن سرزمينى كه براى جهانيان در آن بركت نهاده بوديم رهانيديم.
[1] یوبیل ۵:۳۳
[2] میدراش ربی 43:۱۱
[3] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳