یوسف (۲)
اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
- اهمیت راز داری
توصیه ای که یعقوب پیامبر به یوسف صدیق می کند، راز داری و عدم افشای سرّ خود در برابر دیگران است:
- قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿یوسف:۵﴾
[يعقوب] گفت اى پسرك من خوابت را براى برادرانت حكايت مكن كه براى تو نيرنگى مى انديشند زيرا شيطان براى آدمى دشمنى آشكار است.
هر کس در زندگی شخصی و اجتماعی خود مسائلی دارد که نباید دیگران از آن مطلع شوند، زیرا اگر دیگران از راز او باخبر شوند، آبروی اجتماعی آن فرد آسیب می بیند. بنابراین هرگاه کسی، به هر دلیلی به آن اطلاعات پنهانی دست پیدا کرد نباید آن را افشا کند، و اگر چنین کاری کند خیانت است. اطّلاعات پنهانی انسان ها، اَسرار آنهاست و اَسرار انسان امانت هستند. پس به امانت نباید خیانت کرد.
پیامبر اکرم می فرماید: «المجالس بالأمانة إلا ثلاثة مجالس: سفك دم حرام، أو فرج حرام، أو اقتطاع مال بغير حق؛ سخنانی که در جلسات خصوصی گفته می شود، امانت است و نباید افشا شود، بجز در سه مورد: قتل، تجاوز، از بین بردن اموال دیگران». طبق این سخن رسول الله، در مواردی که توطئه برای از میان بردن حقوق دیگران در میان باشد، راز داری و اطلاع ندادن به دیگران جایز نیست، ولی در غیر این موارد، حفظ راز لازم است. بخوبی مشخص است که ریشه این کلام رسول الله در هر دو زمینه، رعایت حقوق دیگران است، چه آنجا که نباید راز داری کرد و چه آنجا که باید راز داری کرد.
راز دار بودن از صفات خداوند متعال است. با اینکه خداوند از اسرار همه آگاه است، هرگز راز بندگانش را فاش نمی کند. زیرا او «ستّار» یعنی پوشاننده ی عیب ها است، و در خانواده نیز زن و شوهر باید راز دار و عیب پوش یکدیگر باشند. تعبیر قرآن درباره همسران در خانواده آنستکه « هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ؛ زنانتان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد (بقره:187)»
- اراده الهی، غالب بر تمامی قدرتها
قرآن می فرماید برادران یوسف او را به چاه انداختند: « ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ؛ او را بردند و همداستان شدند تا او را در نهانخانه چاه بگذارند (یوسف:۱۵)» سپس یوسف در بازار برده فروشها به قیمت پائینی فروخته شد و به بردگی رفت: « وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ؛ و او را به بهاى ناچيزى چند درهم فروختند و در آن بى رغبت بودند (یوسف:۲۰)» و آنگاه برای حفظ عفت و پاکدامنی خود به زندان افکنده شد: « ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ؛ آنگاه پس از ديدن آن نشانه ها به نظرشان آمد كه او را تا چندى به زندان افكنند (یوسف:۳۵)»
ترک خواهش را حیات جاودانی لازم است آبرو چون جمع گردد آب حیوان می شود
بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق یوسف از دامان پاک خود به زندان می شود
بعد از همه این مشکلاتی که انسانها برای یوسف به وجود آوردند و او را از حیث جایگاه اجتماعی به این درجه ساقط کردند، خداوند او را بالا برد و به درجه ریاست بر جامعه رساند: « وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ؛ و بدين گونه يوسف را در سرزمين [مصر] قدرت داديم كه در آن هر جا كه مى خواست سكونت میکرد هر كه را بخواهيم به رحمت خود مى رسانيم و اجر نيكوكاران را تباه نمى سازيم (یوسف:۵۶)»
باید اتکاء انسان در تمامی کارها به خدا باشد و در همه امور خود از خدا طلب خیر و رحمت کند. امیرالمؤمنین در کلام عمیقی می فرماید: « عَرَفْتُ اللهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ، وَحَلِّ الْعُقُودَ، نَقْضِ الْهِمَم؛ خدا را با شكسته شدن اراده ها، باز شدن گره ها، و تغيير تصميم ها شناختم. ( نهجالبلاغه، حكمت 250)»
- عزت به دست خدا
در داستان یوسف مشاهده می کنیم که ریشه دشمنی برادران یوسف با او و توطئه آنان در به چاه انداختن او، این بوده است که به دنبال احترام و محبت پدرشان بوده اند تا با توجه به جایگاه اجتماعی یعقوب پیامبر در میان جامعه، عزت اجتماعی به دست بیاورند. قرآن کریم می فرماید:
- إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛ اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ ﴿یوسف:۸-9﴾
هنگامى كه [برادران او] گفتند يوسف و برادرش نزد پدرمان از ما كه جمعى نيرومند هستيم دوست داشتنى ترند قطعا پدر ما در گمراهى آشكارى است؛ [يكى گفت] يوسف را بكشيد يا او را به سرزمينى بيندازيد تا توجه پدرتان معطوف شما گردد و پس از او مردمى شايسته باشيد.
برادران یوسف به دنبال عزّت از راه خطا بودند. آنان می خواستند با ظلم به برادرشان، به اهداف دنیایی خودشان برسند، در حالیکه قرآن کریم عزّت و ذلّت در دنیا را تنها به دست خداوند دانسته و می فرماید: « قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى (آل عمران:۲۶)»
معصومین علیهم السلام راه رسیدن به عزت را در بندگی خداوند دانسته و می فرمایند: «من اراد عزا بلا عشیره و غنی بلا مال رهیبه بلا سلطان فلینتقل عن ذل معصیه الله الی عز طاعته؛ کسی که طالب عزت بدون تکیه به اقوام و ثروت بدون مال و جلال و شکوه بدون سلطنت است باید از ذلت گناه به عزت طاعت الهی تغییر مسیر دهد» (میزان الحکمه، ج 6، ص291)
و قرآن کریم رسیدن به عزت دنیا را با عمل صالح و کلام پاکیزه امکان پذیر دانسته و می فرماید: « مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ؛ هر كس سربلندى مى خواهد سربلندى يكسره از آن خداست سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى رود و كار شايسته به آن رفعت مى بخشد و كسانى كه با حيله و مكر كارهاى بد مى كنند عذابى سخت خواهند داشت و نيرنگشان خود تباه مى گردد (فاطر:۱۰)»
امیرالمؤمنین عمل کسی که بخواهد با ظلم به دیگران به اهداف خود برسد را مذمت می کند. امام علی علیه السّلام حتی در جائی که هدف بسیار مقدس هم باشد نیز، اگر رسیدن به آن از راه ظلم به انسانهای دیگر باشد نامقبول می داند. ایشان در پاسخ افرادی که به او مشاوره می دادند و برای پیروزی در مقابل مخالفان حکومت راههایی را پیشنهاد می کردند می فرماید: «أَتَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ؟ وَ اللَّهِ لَاأَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ، وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً؛ به من توصیه می کنید که پیروزی و موفقیت در سیاست را به قیمت ستمگری و پایمال کردن حق مردم ضعیف به دست آورم!؟ به خدا قسم تا شبی و روزی در دنیا هست، تا ستارهای در آسمان در حرکت است، چنین کاری نخواهم کرد»