اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
- عفت و عصمت، نتیجه احسان
قرآن کریم علم و حکمت را پاداشی می داند که از جانب خداوند به یوسف پیامبر داده شد، و آن به دلیل محسن و نیکوکار بودن او بود: «وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ؛ و چون به حد رشد رسید او را حکمت و دانش عطا كرديم و نيكوكاران را چنین پاداش مى دهيم (یوسف:۲۲)». در آیه بعدی این سوره ماجرای گناهی را ذکر می کند که یوسف از جانب همسر حاکم مصر به آن گناه دعوت شده بود، و پاسخ اولیه یوسف چنین بود:
- وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ، وَقَالَتْ: هَيْتَ لَكَ؛ قَالَ: مَعَاذَ اللَّهِ، إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ، إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿یوسف:۲۳﴾
و آن [بانو] كه وى در خانه اش بود خواست از او كام گيرد و درها را [پیاپی] چفت كرد، و گفت: بيا كه از آن توام؛ [یوسف] گفت: پناه بر خدا، او آقای من است به من جاى نيكو داده است، قطعا ستمکاران رستگار نمى شوند.
یوسف هم طبعاً جوانی بود دارای شهوت طبیعی انسانی، و آنگاه که در مقابل چنین دعوتی قرار می گیرد پاسخ طبیعی او باید مثبت باشد.
خشم و شهوت مرد را احول کند ز استقامت روح را مبدل کند
لکن یوسف به این دعوت به گناه پاسخ منفی می دهد. قرآن کریم این عفت و پاکدامنی یوسف را نتیجه توجه خاصّ الهی دانسته و می فرماید:
- وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ، كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ، إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ ﴿یوسف:۲۴﴾
و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود آهنگ او میکرد، چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.
این عصمت یوسف، که قرآن از آن با تعبیر « رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ؛ برهان پروردگارش را ديد» یاد می کند، همان است که در آیات قبلی ذکر شده بود که « آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا؛ او را حكمت و دانش عطا كرديم» و نتیجه احسان و نیکوکاری یوسف دانسته شده بود: « وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ؛ و نيكوكاران را چنین پاداش مى دهيم».
از اینجا می فهمیم که عصمت انبیا و ائمه نیز از نوع علم آنان به حقیقت گناهان است. همه انسانها در برابر برخی از امور عصمت دارند. هیچ انسانی در حال عادی، مایعی را که بداند زهر کشنده است نمی خورد اگرچه بسیار هم تشنه باشد، یا به روی پلی که بداند در حال فرو ریختن است نمی رود اگرچه رفتن به آن طرف پل برای او بسیار لازم باشد.
احسان و نیکی کردن به دیگران، به هر طریقی که باشد، موجب نجات و رستگاری انسان در دنیا و آخرت می شود. هر انسانی که به برآورده شدن نیاز انسان دیگری کمک کند، عملی اخلاقی انجام داده و از چشم خداوند دور نخواهد بود. احسان به کاری فراتر از وظیفه هر فردی گفته می شود. کسی که بدون اجر و مزد برای خانواده اش زحمت می کشد، به وظیفه اش عمل کرده و نباید این را به عنوان احسان محسوب کند؛ و یا اگر با گرفتن اجر و مزد کاری را برای دیگری انجام می دهد بازهم به وظیفه خود در برابر مزدی که گرفته عمل کرده است؛ بلکه اگر برای دیگران خدمتی انجام دهد بدون درخواست و قبول مزد، آن خدمت احسان خواهد بود و آثار فراوان و برکات احسان را به دنبال خواهد آورد.
- عمل مناسب مجلس گناه
طبق گزارش قرآن کریم، یوسف تنها به دعا کردن و به خدا پناه بردن اکتفا نکرد، بلکه با اینکه دیده بود همسر حاکم مصر همه درها را بسته است « وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ؛ و درها را [پیاپی] چفت كرد» بازهم ناامید نشد و برای فرار به سوی در دوید، در حالیکه همسر حاکم مصر هم به دنبالش می دوید:
- وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿یوسف:۲۵﴾
و آن دو به سوى در بر يكديگر سبقت گرفتند و [آن زن] پيراهن او را از پشت بدريد و در آستانه در آقاى آن زن را يافتند آن گفت كيفر كسى كه قصد بد به خانواده تو كرده چيست جز اينكه زندانى يا [دچار] عذابى دردناك شود.
این عمل یوسف، که قرآن کریم با دقت در جزئیّات آن را ذکر می کند چندین درس آموزنده برای انسانها دارد:
- در برابر گناه نباید به دعا و استعاذه به خدا اکتفا کرد، بلکه باید برای نجات از گناه دست به اقدام مناسب زد. دعا و استعاذه ای که در کنار آن حرکتی نباشد نجات بخش انسان نیست.
- ماندن در مجلس گناه جائز نیست، چرا که وسوسه های شیطان انسان را به سمت گناه خواهد کشاند. اگر خود انسان هم مراقب خود باشد و به گناه آلوده نشود، کسانی که او را در مجلس گناه می بینند و نیت گناه نکردن او را نمی دانند، نشستن او در مجلس گناه را به معنی قبول او و همراهی او با گناهکاران خواهند دانست و به او به چشم گناهکار نگاه خواهند کرد. دستور از پیامبر اکرم است که: «إتَّقُوا مَوَاضِعَ التُّهَم؛ از جایگاههای تهمت پرهیز کنید» و أمیرالمؤمنین می فرماید: « مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّن؛ کسی که خود را در موضع تهمت قرار می دهد، دیگر نباید کسی را که به او سوء ظن دارد را ملامت کند.»
- نباید از بسته بودن راهها نا امید شد. کسی که کاری را برای خدا آغاز می کند، چنانچه راه را بسته می یابد نباید نا امید بشود، بلکه باید بیاندیشد، مشورت کند، و در نهایت به خدا توکل کند، و حرکت کند. خداوند راه را برای او خواهد گشود. خود خداوند وعده داده است که « وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا؛ و هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرونشدنى قرار مى دهد (طلاق:۲)»
- در فرار از گناه نباید گرفتار خجالت نسبت به دیگران شد. هرچقدر هم انسان نسبت به میزبان یا میهمانان در مجلس شرم حضور داشته باشد، لکن باید راهی برای خروج از مجلس در عین حفظ احترام میزبان بیابد.