اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
یوسف پیامبر در برابر سخن زلیخا که او را مخیّر کرده بود بین زندانی شدن و پاسخ مثبت دادن به خواسته گناه آلود زلیخا، زندان رفتن را برگزید. قرآن کریم اینچنین گزارش می دهد:
- قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿یوسف:۳۳﴾
[يوسف] گفت پروردگارا زندان براى من دوست داشتنى تر است از آنچه مرا به آن مى خوانند و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله] نادانان خواهم شد.
از این آیه کریمه، و مناجاتی که یوسف نبی با خدای سبحان دارد دو درس دیگر برای زندگانی خود می آموزیم:
- ترجیح زندگی سخت با عفت، بر زندگی راحت با گناه
یوسف صدّیق به خداوند عرض کرد که من زندانی شدن و زندگانی در حبس و مشکل ولی همراه با عفت و پاکدامنی را بر زندگی راحت و رفاه و آزادی ولی همراه با بی عفتی و گناه ترجیح می دهم: «قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ؛ [يوسف] گفت پروردگارا زندان براى من دوست داشتنى تر است﴿یوسف:۳۳﴾»
انسان می تواند مشغول به نعمتهای الهی دنیوی شود و از زندگی راحت و دارای رفاه و آسایش لذت ببرد. بهره بردن از نعمتهای دنیوی چیز بدی نیست. خداوند می فرماید تمام دنیا و نعمتهای فراوان آن را برای استفاده بشر آفریده است: « أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً؛ آيا ندانسته ايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مسخر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است (لقمان:۲۰)» به قول سعدی:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
و خداوند دوست دارد انسان زندگی پاک و سالمی داشته باشد. تمامی دستورات الهی برای سعادت و خوشبختی بشر در زندگانی موقتی دنیا، و زندگانی ابدی آخرت است. لکن مواردی در زندگی هرکس پیش می آید که باید بین خوشی و راحتی و رفاه در زندگانی موقتی دنیا، و سعادت و خوشبختی در زندگانی ابدی آخرت، یکی را انتخاب کند. و این هم از امتحانات الهی است که برای هر کسی پیش خواهد آمد. در حقیقت در سر دو راهی انتخاب بین راحتی در دنیا یا سعادت در آخرت قرار می گیرد.
فردی که می تواند با دروغ گفتن در یک معامله، سود فراوانی ببرد؛ یا با فریب دادن خریدار، مال خود را به قیمت بیشتری بفروشد؛ یا با جعل یک سند، در دعوای حقوقی در دادگاه برنده شود؛ در سر این دو راهی دنیا و آخرت قرار گرفته است.
در چنین امتحان های الهی است که انسان با عقل و خرد خویش باید جانب سعادت و خوشبختی ابدی آخرت را بر رفاه و آسایش موقتی دنیا ترجیح دهد. در چنین موقعیتی است که امیرالمؤمنین می فرماید به دست آوردن تمامی دنیا ارزش ظلم کردن به یک مورچه را ندارد: « وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا؛ به خدا سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچه اى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده ملخ پست تر است.». به قول حافظ:
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست؟ ترک کام خود کردن کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
- عدم تبرئه نفس، همواره خود را به خدا سپردن
یوسف پیامبر پس از این عفت و دوری از گناه که از خود نشان داد، به خود مغرور نشد و نفس خود را از گناه دور ندانست، بلکه خود را به خدا سپرد و از خدا برای دوری از گناه کمک خواست: « وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ؛ و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله] نادانان خواهم شد. ﴿یوسف:۳۳﴾»
یکی از وسوسه های شیطان، که موجب می شود انسان دچار غفلت از مکر شیطان شود و از ناحیه همین غفلت مورد حمله شیطان قرار گیرد اینستکه خود را در برابر فریبهای شیطانی مصون بداند. مسلم است که شیطان دقیقاً از همان ناحیه که انسان خود را مصون از فریب خوردن می داند او را فریب خواهد داد، زیرا مراقبت لازم را نسبت به آن ناحیه نخواهد داشت و بهترین موقعیت را برای شیطان فراهم خواهد کرد. خدای سبحان انسانها را از اینکه خود را پاک و مصون از گناه بدانند برحذر دانسته و می فرماید:
- إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ، هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ، فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ، هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى ﴿نجم:۳۲﴾
پروردگارت فراخ آمرزش است، وى از آن دم كه شما را از زمين پديد آورد و از همانگاه كه در شكمهاى مادرانتان [در زهدان] نهفته بوديد به [حال] شما داناتر است، پس خودتان را پاك مشماريد، او به [حال] كسى كه پرهيزگارى نموده داناتر است.
و سخن یوسف پیامبر اینستکه:« وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي؛ و من نفس خود را تبرئه نمى كنم چرا كه نفس قطعا به بدى امر مى كند مگر كسى را كه خدا رحم كند (یوسف:۵۳)»
انسانی که خود را برئ از گناه می داند، نسبت به آمرزش خداوند مغرور می شود. گاه همین عبادات انسان است که او را دچار عجب و غرور کرده، و گرفتار شیطان می سازد.
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
قرآن کریم چنین انسانی را سرزنش می کند که: « يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ؛ اى انسان چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته (انفطار:۶)» امیرالمؤمنین در تفسیر این آیه و بیان این غفلت گمراه کننده می فرماید:
- یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَکَ عَلَی ذَنْبِکَ؟ وَ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ؟ وَ مَا أَنَّسَکَ بِهَلَکَهِ نَفْسِکَ؟ أَ مَا مِنْ دَائِکَ بُلُولٌ؟ أَمْ لَیْسَ مِنْ نَوْمَتِکَ یَقَظَهٌ؟ أَ مَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَرْحَمُ مِنْ غَیْرِکَ؟ (نهج البلاغه، خطبه223)
اى انسان چه چيز تو را بر گناه جرأت داده؟ و در برابر پروردگارت مغرور ساخته؟ و بر نابودى خود علاقمند كرده است؟ آيا بيمارى تو را درمان نيست؟ و خواب زدگى تو بيدارى ندارد؟ چرا آنگونه كه به ديگران رحم مى كنى، به خود رحم نمى كنى؟