اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
پاسخهای شعیب به اولین اشکال و تهدید قوم مدین
قرآن کریم نقل می کند که در برابر اشکال اول قوم مدین که او را مخالف آزادی در عبادت و خرج اموال دانسته بودند، و او را تهدید کرده بودند که اگر به دین آنها معتقد نشود و دست از توحید بر ندارد او و پیروانش را اخراج خواهند کرد، شعیب پیامبر چند پاسخ داد:
- تأکید بر حکم عقل در تبعیت از دلیل و برهان
در پاسخ اصرار آنان بر قبول پرستش خدایان دروغین، شعیب بر تبعیت از استدلال و برهان تأکید می کند و آن را مقتضای عقل می داند. او قوم مدین را به اندیشیدن و تفکر دعوت کرده و می فرماید:
- يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا… (هود:۸۸)
اى قوم من بينديشيد اگر از جانب پروردگارم دليل روشنى داشته باشم و او از سوى خود روزى نيكويى به من داده باشد [آيا باز هم از پرستش او دست بردارم]…
- اشاره به قاعده طلائی اخلاق مداری
علمای علم اخلاق، پس از سالها تأمل و تفکر در باب اخلاق و معیار عمل اخلاقی، به اصلی رسیدند که به طور فطری و ذاتی در طبیعت انسان و نظام درونی تصمیم گیرنده اخلاقی بشر وجود دارد. این اصل می گوید: «هر کس باید به گونهای با دیگران رفتار کند که دوست دارد دیگران در شرایط مشابه با او آنگونه رفتار کنند.»
البته نام گرفتن آن به «قاعده طلایی» امری متأخر است. این اصطلاح در قرن ۱۷ یا ۱۸ در اروپا ابداع شده، و به تدریج پس از جنگ جهانی اول در تمامی جهان گسترش و مقبولیت یافته است.
قاعده طلایی، پادزهر «خودخواهی و خود محوری» و «تعصب و جانبداری بیجا» است. این قاعده باعث ثبات و سازگاری رفتاری افراد جامعه است. در این قاعده شما بی طرفی و انصاف خود را مورد سنجش قرار می دهید. در واقع، اعمال این قاعده باعث ایجاد دید بی طرفانه و منصفانه و «عقلانی»، همراه با احترام به افراد است.
قاعده طلایی معمولاً باعث میشود ما با شفقت، رحمت، سخاوت و خیرخواهی با دیگران رفتار کنیم، چون خواستار همه این موارد برای خود هستیم، و از کارهای بدخواهانه، ظالمانه، فریب گرانه و خیانت آمیز بپرهیزیم.
این قاعده در سخنان پیامبر و امیرالمؤمنین هم بیان شده است؛ امیرالمؤمنین در پاسخ پیرمردی که از راه دور خود را به ایشان رسانده و از ایشان درخواست می نماید «آنچه را خدا به تو آموخته است به من بیاموز» می فرماید: «هر چه برای خود می پسندی برای مردم بپسند، و با مردم آنچنان رفتار کن که دوست داری آنان با تو آنچنان رفتار کنند.[۱]»
در اناجیل آمده است که عیسی مسیح فرمود: «با دیگران همانطور رفتار کنید که می خواهید آنان با شما رفتار کنند. این است [خلاصه] کتاب خداوند و نوشته های انبیاء.[۲]»
یاد دارم ز پیـر دانشـمـند تو هم از من به یاد دار این پند
هرچه بر نفس خویش نپسندی نیز بر نفس دیگری مپسند
شعیب پیامبر هم در برابر اعتراض قوم مدین نسبت به اینکه چرا او نمی گذارد آنان اموال خود را هرگونه که می خواهند مصرف کنند، و در عبادت نیز هرگونه که می خواهند رفتار نمایند، می گوید:
- … وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ، إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ… ﴿هود:۸۸﴾
… من نمى خواهم در آنچه شما را از آن باز مى دارم با شما مخالفت كنم [و خود مرتكب آن شوم]، من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا كه بتوانم ندارم…
- نصیحت قوم و دلسوزی نسبت به عاقبت شوم آنان
شعیب پس از اینهمه سختی و دشمنی که از قوم خود می بیند، بازهم برای آنان دلسوزی نموده و خیرخواهانه می گوید:
- وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ؛ وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ ﴿هود:۸۹-۹۰﴾
و اى قوم من زنهار تا مخالفت شما با من شما را بدانجا نكشاند كه [بلايى] مانند آنچه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد به شما [نيز] برسد و قوم لوط از شما چندان دور نيست؛ و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد سپس به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است.
تهدید همراه با توهین
قوم مدین که در برابر سخنان خردمندانه و محبت آمیز شعیب پاسخی نداشتند، به تهدید و اهانت پرداختند:
- قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ ﴿هود:۹۱﴾
گفتند اى شعيب بسيارى از آنچه را كه مى گويى نمى فهميم و واقعا تو را در ميان خود ضعيف مى بينيم و اگر عشيره تو نبود قطعا سنگسارت میکرديم و تو بر ما پيروز نيستى.
پاسخ شعیب به این سخن اهل مدین، آخرین گفتگوی میان شعیب با آنان است. آن پیامبر الهی بازهم در آخرین سخن سعی می کند مردم قوم را به خدا متذکر شود، و اینکه اگر خوف و خشیت، یا رعایت احترام و عزتی در کار باشد، تنها باید در مورد خدای سبحان ملاحظه گردد:
- قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ؛ وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ ﴿هود:۹۲-۹۳﴾
گفت اى قوم من آيا عشيره من پيش شما از خدا عزيزتر است كه او را پشت سر خود گرفته ايد [و فراموشش كرده ايد] در حقيقت پروردگار من به آنچه انجام مى دهيد احاطه دارد؛ و اى قوم من شما بر حسب امكانات خود عمل كنيد من [نيز] عمل مى كنم به زودى خواهيد دانست كه عذاب رسواكننده بر چه كسى فرود مى آيد و دروغگو كيست و انتظار بريد كه من [هم] با شما منتظرم.
عاقبت تلخ قوم مدین
در پایان سرگذشت تلخ قوم مدین، عذاب الهی بر آنان نازل می شود. آنان که نسبت به تعالیم همراه با دلسوزی و محبت شعیب پیامبر بی توجه بودند و به آن اعتنایی نکردند، نهایتاً دچار نابودی و هلاکت دنیا و آخرت شدند:
- وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ؛ كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ ﴿هود:۹۴-۹۵﴾
و چون فرمان ما آمد شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند به رحمتى از جانب خويش نجات داديم و كسانى را كه ستم كرده بودند فرياد [مرگبار] فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند؛ گويى در آن [خانه ها] هرگز اقامت نداشته اند. هان مرگ بر [مردم] مدين، همان گونه كه ثمود هلاك شدند.
[۱] من لا يحضره الفقيه، ج۴، صص۳۸۱–۳۸۲
[۲] انجیل متی، ۱۲:۷؛ انجیل لوقا، ۳۱:۶