میلاد فاطمه زهرا سلام الله علیها «روز زن» نامیده می شود، و در آن به مسائل مربوط به زنان پرداخته می شود. این مسأله در سال جاری، که ماجراهای مربوط به زنان در کشورهای اسلامی، همچون عربستان سعودی، افغانستان، ایران و … بازهم خبرساز شده است، اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
از بیش از ۵۰ سال قبل که شهید آیةالله مطهری با تدوین و نشر کتابهای «نظام حقوق زن در اسلام» و «مسأله حجاب» باب جدیدی را در این خصوص گشودند تا امروز، متفکران جهان اسلام در این مسأله از زوایای گوناگون بحث کرده اند.
حال ما ابتدا نگاهی تاریخی به مسأله زنان در جوامع مختلف می اندازیم:
زن در جزیرة العرب زمان جاهلیت
شبهجزیرۀ عرب هنگام ظهور اسلام اصولاً جامعهای مردانه بود و این به دلیل ویژگیهای محیطی، تاریخی و اجتماعی آن بود؛ سرزمینی فقیر و خشک که قبایل مختلفی را جای داده بود. اساساً خشونت سرزمین، انسان را خشن و خشونت طلب میکند، گرسنگی و تشنگی دائمی نیز مزید بر علت بود.
نایابی آب و کمی باران و ناسازگاری و سختی محیط زیستی، موجب جنگ مداوم بر سر چراگاه و به غارت بردن آذوقه و اموال قبایل دیگر میشد.
این مجموعه عوامل در طول زمان، نوعی فرهنگ ضد زن به وجود آورده بود، زیرا آنچه عملاً وجود داشت خشونت بود و جنگ و گریز و چپاول و غارت؛ و این همه به مرد نیرومند و چابک و شمشیر بهدست نیاز داشت. در چنین اوضاع و احوالی، زن عنصری مزاحم بود، چرا که توان جنگ و غارت نداشت و بدتر آنکه ممکن بود خود به غنیمت گرفته شود.
یکی از دلایل مهم ضد دختر و ضد زن بودن قبایل عرب نیز این بود که هم قبیله نیاز به نیروی جنگی داشت و هم میبایست عامل منفیای وجود نداشته باشد که دست و پاگیر باشد و احیاناً اسیر شود. اسارت او یک مشکل بود. لکهدار شدن حیثیّت شخصی و خانوادگی و خصوصاً قبیلهای مشکلی دیگر. با توجه به این نکات در آن روزگاران زن یک عامل منفی و بازدارنده بود.
این مسأله موجب شده بود که اصولاً برای زن شأنی انسانی قائل نبودند. او بیش از آنکه شریک مرد باشد، همچون کالاهای دیگر، متعلق به او بود. روابط زن و شوهر بیش از آنکه همسرانه باشد، مالکانه بود و بدتر آنکه چنین رویکردی نسبت به وی را نشانهای از حمیت، رجولیت، قدرت و مردانگی میدانستند.
دختر را مایه ننگ میپنداشتند و به همین دلیل بعضاً آنان را زنده به گور میکردند. فردی داستان فجیع زنده به گور کردن دختر کوچک خود را برای پیامبر گزارش میکند، پیامبر به گریه میافتد و او را از مجلس خود، بیرون میکند.
از سوی دیگر زنان که خود را در چنین وضعیت طاقتفرسایی مییافتند، بهگونهای دیگر ضعف خود را جبران میکردند، و آن از طریق مکر و حیله و سخنچینی و فتنهانگیزی بود. این ویژگیها عموماً در جوامع بستۀ مردسالار شکوفا میشود و بیش از آنکه ناشی از خصلتهای فردی باشد، متأثر از شرایط اجتماعی است. این شرایط بیرونی است که چنین خصلتهایی را رشد میدهد و اصولاً شخصیت آنها را میسازد.
هرچند فاطمه زهرا سلام الله علیها در چنان جامعهای به دنیا آمد و در چنان وضعیتی میزیست، ولی او نه تنها با زنان زمان خود متفاوت بود، بلکه خود نمونه کاملی بود از زن و قابلیتهایش، آنگونه که خداوند خلق کرده بود. فاطمه مظهر زنی بود که به «زن ماندن» همانند «زن بودن» ارزش داد.
البته نگاه ما به حضرت زهرا نگاهی ویژه است؛ به اعتبار این که او از انسانهای کامل است، و بانویی است که بر حسب دعا و زیارتی که در مورد ایشان هست، «ممتحنه» است.
فضیلت و منقبت و موقعیت فاطمه زهرا در چارچوب اعتقادات ما، مرتبه فوقالعاده بالا و بسیار برجستهای است. لکن این باور و اعتقاد ما درباره مقامات و کمالات معنوی وجود مبارک حضرت زهرا، بحث مجزایی است. ما برای الگو گرفتن از سیره و مشی آن حضرت، ایشان را در قالب یک زن دارای ویژگیهای انسانی ملاحظه و تحلیل می کنیم تا قابل الگو گیری باشد،
همان که قرآن کریم درباره عیسی مسیح و مادرش مریم عذرا می فرماید: «مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ؛ مسيح پسر مريم جز پيامبرى نبود كه پيش از او [نيز] پيامبرانى آمده بودند و مادرش زنى بسيار راستگو بود هر دو غذا مى خوردند (مائده:۷۵)» و مشرکان بر پیامبر اکرم اشکال می گرفتند که :« وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ؛ و گفتند اين چه پيامبرى است كه غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود (فرقان:۷)»
زن در سایر جوامع دنیا
این حالت در مورد زنان، منحصر به جزیره العرب و دوران جاهلیت نیست. شما در تاریخ همه جوامع این وضعیت غیر انسانی را در مورد زنان، به گونه های مختلف می بینید. تا ۱۰۰ سال قبل در اروپا و امریکا، که امروز خود را پرچمدار حقوق زنان معرفی می کنند، بی توجهی به زنان و میدان عمل ندادن به آنان وجود داشته است. تاریخ کشورهای مختلف را شما ببینید، هیچگاه زنان تاریخ ساز نبوده اند. حتی در زمینه علوم تجربی نیز امثال ماری کوری، زن دانشمندی که شهرت علمی بالائی دارد، تک ستاره است، همانند ملکه سبا در قرآن کریم یک استثنا است، و به همین جهت در ذهن همه نامدار شده است.
مطابق آنچه رسانه ها گزارش می دهند، سازمانها و جمعیتهای اروپائی که هنوز هم بر همان روش تاریخی خود عمل می کنند، مشابه سازمان فراماسونری، هنوز هم هیچ عضو زنی را در خود نمی پذیرند.
در جوامع صنعتی مثل اروپا و امریکای شمالی، آنچه مهم است نیروی کار است چه مرد باشد و چه زن، لذا «زن بودن» ارزشی ندارد، و جاذبه های زنانه به هیچ کار نمی آید بجز اطفاء شهوت مردان و برآورده کردن نیازهای آنان. و لذا بسیار اتفاق می افتد که زن در محیط کار مورد سوء استفاده قرار می گیرد، و موجب پائین آمدن بهره وری می گردد. و این امر برای کارفرما که می خواهد بهره وری بیشتری داشته باشد مایه دردسر است، لذا ترجیح کارفرماها به استخدام مردان است، و زنان لازم است با حقوق کمتری بتوانند کارفرما را نسبت به استخدام خود ترغیب کنند.
در چنین جوامعی، به طور طبیعی زنان از زن بودن خود ناراضی هستند، و تلاش می کنند از «زن بودن» فاصله بگیرند، و «زن» نمانند. حقیقتی که در طول تاریخ، و در جوامع مختلف، خود را به گونه های متفاوت بروز می دهد.
در جامعه جهانی امروز هم همین حالت وجود دارد. «زن ماندن» برای زنان دردآور است و تلاش می کنند به نحوی خود را مشابه مردان کنند. یا با تغییر جنسیت فیزیکی ، و یا با اخلاق و کارهای مردانه، در عمل و فعالیت «زن» نمانند.
ریشه این امر، و فرار از «زن» بودن، احساس حقارتی است که جامعه به زنان می دهد، که زنان خود را عناصری می بینند که در سرنوشت جامعه تأثیر گذار نیستند و اصطلاحاً «شهروند درجه۲» محسوب می شوند، و تنها هنر آنان اینستکه در خدمت مردان باشند، نیازهای جنسی آنان را برآورده سازند و شرایط زندگی را برای مردان هموار کنند.
به فردوسی منسوب است که:
زنان را همین بس بود یک هنر نشینند و زایند شیران نر
عده ای این بیت را به معنای اهانت به زنان دانسته اند، ولی البته این به معنای اهانت به زنان نیست، و کم ارزش دادن به آنان مقصود نمی باشد، بلکه به معنای آنستکه اگر زنان بجز همین هنر را نداشتند، برای ارج گذاری به آنان کافی بود. همان که مرحوم امام خمینی فرمود: مردان به هر کمالی که برسند مدیون مادرانشان هستند و «از دامن زن، مرد به معراج می رود.»
اخلاق مردانه، اخلاق زنانه
«آلیسون جَگر» فیلسوف فمینیست، اخلاق سنتی را بابت کمتوجهی به زنان سرزنش میکند:
- اخلاق سنتی نسبت به موضوعات و علایق زنان در مقابل موضوعات و علایق مردان، دغدغه کمتری نشان میدهد.
- اخلاق سنتی، موضوعات اخلاقیای را که در جهان خصوصی مطرح میشوند پیش پاافتاده میداند، حوزهای که زنان در آن خانهداری میکنند و از بچهها، بیماران و سالخوردگان مراقبت میکنند.
- اخلاق سنتی به طور کلی حاکی از آن است که زنان به اندازه مردان اخلاقاً بالغ یا عمیق نیستند.
- اخلاق سنتی به خصوصیاتی که به لحاظ فرهنگی مردانهاند مانند «استقلال، خودآیینی، خرد، اراده، احتیاط، سلسلهمراتب، تسلط، فرهنگ، تعالی، تولید، زهد، جنگ و مرگ» بیش از حد ارزش میدهد؛ درحالیکه به خصوصیاتی که به لحاظ فرهنگی زنانهاند مانند «وابستگی متقابل، اشتراک، ارتباط، مشارکت، عاطفه، اعتماد، نبود سلسله مراتب، طبیعت، درونماندگاری، فرآیند، شادی، صلح و زندگی» کم بها میدهد.
- اخلاق سنتی، شیوههای «مردانه» تعقل اخلاقی را که بر قواعد، حقوق، کلیت و بیطرفی تأکید میکنند، بر شیوههای «زنانه» تعقل اخلاقی که بر روابط، مسئولیتها، جزئیت و جانبداری تأکید دارند، ترجیح میدهند.
این سخن از این جهت که نشانگر مردانه بودن اخلاق سنتی است، که ارزشهای مردانه را مبنای ارزش اخلاقی قرار داده شده است، صحیح است، اگرچه در مصادیقی که اعلام شده است جای مناقشه و بحث وجود دارد، و خارج از محل کلام ماست.
امروزه نظریه «اخلاق مراقبت»، به مثابه بدیلی برای نظریههای اخلاقی سنتی که مردسالار قلمداد میشود، از سوی برخی فمینیستها ارائه شده است. این نظریه اخلاقی سه نقد عمده بر نظریههای اخلاقی «تکلیفگرای امانوئل کانت» و «نتیجهگرای جان استوارت میل» وارد میکند و آنها را به مثابه نظریات اخلاقی مردسالارانه ناقص یا نادرست میشمارد.
عالیترین شکل اخلاق مراقبت را در رابطه بین مادر و فرزند خود میتوان دید، به همین سبب گاه اخلاق مراقبت، اخلاق مادرانه یا تفکر مادرانه نیز نامیده شده است. مادران به صرف ادای تکلیف یا الزام قانونی و یا عمل به تعهدات و وظایف زناشویی از فرزندان خود مراقبت نمیکنند، بلکه چیزی فراتر از وظیفه، حق، عدالت و مانند آنها، مادران را به از خودگذشتگی به سود فرزندان خویش برمیانگیزد. نگرانی نسبت به آینده فرزند، دلسوزی و تلاش در جهت بهبود وضع وی است که مادران را بر آن میدارد تا از خواب و خوراک خود بگذرند و «حقوق» مسلم خویش را نادیده بگیرند و در رفتارهای خود پای «عدالت» را به میان نکشند، بلکه همه جا از «خیرخواهی»، «محبت»، «دلسوزی»، «توجه به دیگری» و نهایتاً «مراقبت از او» سخن بگویند. مادر برای این که کاری انجام دهد یا ندهد، به قانون، حقوق، واجبات و تکالیف نمینگرد تا طبق آنها عمل کند، بلکه راهنمای او خیر فرزند است و بس.
زن در جهان امروز
ما خوشحالیم از اینکه در جهان امروز خصوصاً در اروپا و امریکای شمالی، به امر «ارزش نهادن به زنان» توجه شده، و آن «ستم تاریخی و سنتی» بر زنان مورد نفرت مردمان قرار گرفته است، ولی باید مراقب بود بازهم این توجه، راه را برای فریبی جدید باز نکند، و مقابله و رفع این «ستم تاریخی و سنتی»، زمینه ای برای تحقق «ستم نوین و مدرن» بر زنان نشود.
. از باغ می برند چراغانی ات کنند تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
. یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می برند که زندانی ات کنند
. ای گل گمان مکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
. آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند
حال ببینیم بر اساس اصل طلائی اخلاق، که « با دیگران آنچنان رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند»، «زن بودن» و «زن ماندن» چه اقتضائی دارد؟
من به ذکر نمونه ای اکتفا می کنم، و آن بحث «پوشش زنان» است. در جهان مدرن، لزوم پوشش اسلامی زنان را به عنوان ستمی بر زنان جلوه می دهند، لکن باید دقت کنیم و ببینیم آیا پوشش اسلامی زنان ستمی بر آنان است؟
نکاتی که باید در این خصوص مورد توجه قرار داد:
- چه کسی از عدم پوشش زنان در جامعه بیشتر سود می برد؟
- چه کسی از عدم پوشش زنان در جامعه بیشتر آسیب می بیند؟
- آیا رعایت پوشش برای زنان عملی اخلاقی است؟ اصل طلائی اخلاق اقتضاء پوشش دارد یا عدم پوشش؟
- اسلام چگونه به این امر پرداخته است؟
جشن میلاد حضرت زهرا، مرکز اسلامی هامبورگ
۱۴ ژانویه ۲۰۲۳