اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
ماجرای گاو بنی اسرائیل
یکی از ماجراهای قرآنی مشهور در سیره موسی، ماجرای گاو بنی اسرائیل است، که به صورتهای مختلف نقل شده است.
اجمال ماجرا این است که جوانی از بنی اسرائیل به طرز مرموز و مشكوكی كشته شده بود، و این قتل در میان بنی اسرائیل جرمی بسیار بزرگ شمرده میشد. و از طرف دیگر چون قاتل مشخص نبود، در میان طایفه های بنی اسرائیل درگیری ایجاد شد، هر یك آن را به طایفه و افراد دیگر نسبت میدادند و خویش را تبرئه میكردند.
بنی اسرائیل داوری در این موضوع را نزد موسی پیامبر آوردند و حل مشكل را از او خواستار شدند، زیرا حل این قضیه از طریق عادی ممكن نبود؛ و نیز ادامه این كشمكش ممكن بود منجر به فتنه عظیمی در میان بنی اسرائیل گردد.
موسی علیهالسلام حل مشكل را از درگاه خداوند درخواست کرد، و خداوند روشی را برای تشخیص قاتل به موسی یاد داد، موسی آن روش را به قوم خود چنین بیان كرد: « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً؛ خداوند به شما دستور میدهد ماده گاوی را ذبح كنید (بقره:۶۷)»، سپس قطعهای از بدن آن را به مقتول بزنید تا زنده شود و قاتل را معرفی كند و درگیری پایان یابد.
بنی اسرائیل از روی تعجب گفتند: « أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا؟ آیا ما را مسخره میكنی؟(بقره:۶۷)»
موسی در پاسخ گفت: « أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ؛ به خدا پناه می برم كه از جاهلان باشم. (بقره:۶۷)»
پس از آنكه آنها اطمینان پیدا كردند، استهزایی در كار نیست و مسئله جدی میباشد، به وی گفتند: «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ؟ از خدا بخواه برای ما روشن كند كه این ماده گاو، باید چگونه باشد؟ (بقره:۶۷)»
موسی در پاسخ آنها گفت: خدا میفرماید: ماده گاوی كه نه پیر و از كار افتاده و نه جوان باشد، بلكه میان این دو باشد، آنچه به شما دستور داده شد زود انجام دهید.
آنها دوباره گفتند: از خدا بخواه كه چه رنگی داشته باشد؟
موسی گفت: خداوند میفرماید: گاوی زرد رنگ كه رنگ آن بینندگان را شاد كند!
بنی اسرائیل باز هم به این مقدار اكتفا نكردند و هر بار با بهانه جویی كار خود را مشكل تر ساخته و دایره وجود چنان گاوی را تنگتر نمودند، و گفتند: از خدا بخواه، كه بیشتر توضیح دهد، زیرا چگونگی این گاو برای ما مبهم است، اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد.
مجدداً موسی گفت: خدا میفرماید: گاوی باشد كه برای شخم زدن، رام نشده و برای زراعت آبكشی نكند، و از هر عیبی بركنار باشد و حتی هیچ گونه رنگ دیگری در آن نباشد.
در اینجا كه گویا سؤال دیگری برای مطرح كردن نداشتند گفتند: حالا حق مطلب را ادا كردی!
سپس گاو را با هر زحمتی بود به دست آوردند و آن را سر بریدند، درحالیکه مایل نبودند این كار را انجام دهند. آنگاه دم گاو را قطع نموده و به مقتول زدند، او به اذن خدا زنده شد و قاتل خود را معرفی كرد. قرآن می فرماید:
- وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ؛ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿بقره:۷۲-۷۳﴾
و چون شخصى را كشتيد و در باره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد و حال آنكه خدا آنچه را كتمان میکرديد آشكار گردانيد؛ پس گفتيم پاره اى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول] بزنيد [تا زنده شود] اين گونه خدا مردگان را زنده مى كند و آيات خود را به شما مى نماياند باشد كه بينديشيد.
ماجرای قارون
موسی کلیم الله در طول زندگی خود با سه جبهه مخالف سعادت مردم مبارزه كرد:
- «فرعون» كه مظهر قدرت ظالم و ستمگر بود.
- «سامری» كه مظهر صنعت فریب و اغفال بود.
- «قارون» كه مظهر ثروت بدون نفع اجتماعی بود.
گرچه مهمترین مبارزه موسی با ظلم فرعون بود، ولی دو مبارزه اخیر نیز واجد اهمیت و حاوی درسهای آموزنده بزرگ است. موسی پس از نجات از شر فرعون و فرعونیان و سپس سامری، به شر دیگری در رابطه با قارون دچار شد.
قارون پسر عمو یا پسر خاله موسی بود و از نظر اطلاعات و آگاهی از تورات، معلومات قابل ملاحظهای داشت. از آیات قرآن استفاده میشود كه قارون همكار فرعونیان بود و بعد از نابودی فرعونیان مقدار عظیمی از ثروت و گنجهای آنها در دست قارون ماند. هنگامی كه فرمان گرفتن زكات از سوی خدا بر موسی وحی شد، موسی نزد او رفت و از او مطالبه پرداخت زکات برای کمک به انسانهای نیازمند كرد. قارون از پرداخت آن سر باز زد، و به مبارزه با موسی پرداخت:
- إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ؛…
قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد و از گنجينه ها آن قدر به او داده بوديم كه كليدهاى آنها بر گروه نيرومندى سنگين مى آمد آنگاه كه قوم وى بدو گفتند شادى مكن كه خدا شادى كنندگان را دوست نمى دارد؛ …
چهار نوع مستی و خاموش شدن چراغ عقل و فکر برای انسانها تحقق می یابد:
- مستی مال: ثروت و مال انسان را مست کرده و از فکر و عقل می اندازد. قارون دچار چنین مستی شده بود.
- مستی جوانی: شور و توان جسمی فرد جوان، او را مست کرده و تصور غلبه بر هر مشکلی را می کند.
- مستی قدرت: انسانی که در دنیا به قدرت دست می یابد، اگر مراقب خود نباشد، عقل و اندیشه را تعطیل می کند و خود را قدرت برتر می پندارد.
- مستی شراب الکلی: این مستی کم ضرر ترین مستی است، زیرا بعد از چند ساعت زائل می گردد، بخلاف سه نوع مستی دیگر، که ماندگار است.
- قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ؛ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ؛ … فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِينَ؛ وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلَا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ ﴿قصص:۷۶-۸۲﴾
[قارون] گفت من اينها را در نتيجه دانش خود يافته ام آيا وى ندانست كه خدا نسلهايى را پيش از او نابود كرد كه از او نيرومندتر و مال اندوزتر بودند و[لى اين گونه] مجرمان را [نيازى] به پرسيده شدن از گناهانشان نيست؛ پس [قارون] با كوكبه خود بر قومش نمايان شد كسانى كه خواستار زندگى دنيا بودند گفتند اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده مى شد واقعا او بهره بزرگى [از ثروت] دارد؛ … آنگاه [قارون] را با خانه اش در زمين فرو برديم و گروهى نداشت كه در برابر [عذاب] خدا او را يارى كنند و [خود نيز] نتوانست از خود دفاع كند؛ و همان كسانى كه ديروز آرزو داشتند به جاى او باشند صبح مى گفتند واى مثل اينكه خدا روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد گشاده يا تنگ مى گرداند و اگر خدا بر ما منت ننهاده بود ما را [هم] به زمين فرو برده بود واى گويى كه كافران رستگار نمى گردند.
در میان قوم موسی یك نفر بود در سرمایه داری معتبر
گنجها از سیم و زر انباشته تخم حرص و آز در دل كاشته
روزی آمد با همه زینت برون سوخت از دنیا پرستان اندرون
گفت موسی ای زمین در كش به كام گیر از قارون ملعون انتقام
گشت قارون با تمام سیم و زر لقمهای بهر زمین، آن فتنه گر
آنچنان با خود زمین او را ربود از كنوز سیم و زر نابرد سود