وحدت امت اسلامی در سیره امام صادقعلیهالسّلام
مرکز اسلامی هامبورگ
24شوال1443- 26مای2022- 5خرداد1401
ابتدا شهادت امام صادق علیه السلام را به تمامی مسلمانان، و پیروان مذاهب مختلف اسلامی تسلیت می گوئیم.
اهمیّت وحدت کلمه میان مسلمانان
وحدت امت اسلامی، شعار همه طوائف، مذاهب و نحله های مختلف مسلمان است. همه متفکران مسلمان بر این نکته اتفاق نظر دارند که باید مسلمین وحدت نظری و عملی داشته باشند. «ایجاد تفرقه»، «شقّ عصای مسلمین»، «اختلاف افکنی بین مسلمانان» و … از اتهاماتی است که پیروان فرقه های مختلف اسلامی به دیگران وارد می کنند، و در مقابل خودشان را مدافع و پرچمدار وحدت تلقی می نمایند.
در سیره امام صادق علیه السّلام مشاهده می شود که آن حضرت وحدت بین مسلمانان را از چند راه پیگیری می کردند و در این مسیر قدم بر می داشتند. این مسأله می تواند برای مسلمانان این زمان، که همگی به لزوم اتحاد مسلمانان واقف هستند، و ضررهای اختلاف میان آنان را لمس می کنند، راهگشا و راهنما باشد. چرا که همه می دانند این ضعفی که میان مسلمانان در دنیای امروز مشاهده می شود نتیجه همان اختلاف و نزاع میان آنان است، همان که قرآن کریم می فرماید: « وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ ؛ و با هم نزاع مكنيد كه سست شويد و مهابت شما از بين برود (انفال:۴۶)»
راههای تحقق وحدت میان مسلمانان
امام جعفر صادق علیه السّلام از چند طریق در پی ایجاد وحدت کلمه میان مسلمانان و از بین بردن اختلافات بودند:
- اشاره به ضعف عملی و اعتقادی، جهت رفع بدبینی ها
از آنجا که ریشه اختلافات نظری، و به دنبال آن نزاعهای عملی مذاهب اسلامی، را باید در مطلق پنداری هر گروه نسبت به باورها و رفتارهای خود دانست، آنگاه که امام صادق علیه السلام بر خلاف این پندار سخن می گویند، باید آن را به منزله خشکاندن ریشه اختلافات نظری و نزاعهای عملی دانست. آن حضرت می فرمایند:
- إن الله أخذ ضغثًا من الحق وضغثًا من الباطل فمغثهما ثم أخرجهما إلى الناس، ثم بعث أنبياء يفرقون بينهما، فعرفها الأنبياء والأوصياء فبعث الله الأنبياء ليفرقوا ذلك وجعل الأنبياء قبل الأوصياء ليعلم الناس من فضل الله، ولو كان الحق على حدة والباطل على حدة كل واحدٍ منهما قائمٌ بشأنه ما احتاج الناس إلى نبي ولا وصي، ولكن الله خلطهما وجعل يفرقهما الأنبياء والأئمة عليهم السلام من عباده.
خداوند پاره ای از حق و باطل را در هم کرده و در اختیار مردم گذاشته سپس پیامبران را برانگیخته تا انها را از هم جدا کنند. خداوند حق و باطل را بطور کامل برای پیامبران شناسانده است و بعثت انبیاء برای تفریق و جداسازی حق از باطل در ان موارد اشتباه است… و اگر حق و باطل در همه موارد روشن و اشکار می بود، نیازی به بعثت انبیاء نمی شد.
معتزله از جمله فرقه هایی بودند که در ان روزگار با انشعاب و اعتزال و ایجاد تفرقه و جدایی، بنیاد فکری خاصی را پی ریختند. این جمعیت گفتگویی با امام صادق علیه السلام کرده اند که آن حضرت در ضمن آن به ضعف عملی و اعتقادی این گروه اشاره می کنند، تا از بدبینی و منحرف دانستن سایر مسلمانان، و حق مطلق پنداشتن خود دست بردارند.
عمروبن عبید، سخنگوی معتزله چنین آغاز سخن کرد:
مردم شام، خلیفه را کشته اند و خداوند جمعیت ایشان را درهم ریخته و پراکنده شان فرموده است و ما اندیشیدیم و مردی را جستیم که دارای مردانگی، عقل و دین است و برای خلافت و رهبری مناسب و شایسته. و او محمدبن عبدالله بن حسن است. ما در اطراف او گرد امده ایم و می خواهیم با او بیعت کنیم و آنگاه هدفمان را اشکار سازیم و دست به انقلاب زنیم و مردم را به پیروی او فراخوانیم. هر کس پذیرفت و با ما شد چه بهتر و هر که نه بر ما و نه با ما بود ما را کاری با او نیست ولی کسانی که در برابر ما بایستند و به مخالفت با ما برخیزند با انان پیکار خواهیم کرد.
ما خواستیم این مطلب را اول بار با شما در میان بگذاریم چون شما پیروان فراوانی دارید و دارای فضیلت و ارزش هستید و ما از مشورت با شما و نظر صائبتان بی نیاز نیستیم.
امام صادق علیه السلام خطاب به حاضران فرمود: ایا همه شما با اظهارات عمروبن عبید موافق هستید؟
و پس از آنکه پاسخ مثبت دادند به حمد و ثنای خداوند و سلام و درود بر پیامبر اکرم، پرداخت و چنین فرمود:
ما اهل بیت پیغمبرصلی الله علیه واله موقعی که خداوند معصیت شود، به خشم می آییم و وقتی مردم از او اطاعت کنند و فرمان ببرند، راضی و خشنود می گردیم.
ای عمرو! به من بگو اگر مسلمانان، حق حاکمیت و رشته زمامداری را به تو واگذارند و تو بدون زحمت و جنگ، زمام امور را به دست گیری و به تو گفته شود آن را به هر که می خواهی واگذار کن آن را به چه کسی تحویل می دهی؟
عمروبن عبید گفت: آن را به شور می گذارم تا مسلمانان پس از رایزنی، فردی را از میان خود برگزینند.
امام صادق علیه السلام فرمود: ایا با همه مسلمانان اعم از فقها و دانشمندان و صلحا و نیکان و قریش و جز ایشان به رایزنی می پردازی؟ عمرو پاسخ داد. اری با همه مسلمین به شور می نشینم و میان عرب و عجم فرقی نمی گذارم.
امام صادق علیه السلام فرمود: آیا تو ابوبکر و عمر (خلیفه اول و دوم) را تولی می کنی و یا از عملکرد ایشان تبری داری؟ عمرو در پاسخ گفت: من ان دو را دوست می دارم و عملکردشان را درست می دانم.
امام فرمود: اگر تو از ان دو و عملکردشان تبری داشتی مانعی نداشت که مخالف آنان سخن بگویی ولی پس از آن که آنها را دوست می داری و به عملکردشان خرسندی چطور برخلاف روش ایشان رفتار می کنی؟! عمر با ابوبکر بیعت کرد بی آنکه با مردم مشورت کند. سپس ابوبکر هم بدون رایزنی با احدی، خلافت را به عمر برگردانید و خلیفه دوم نیز به هنگام مرگ خلافت را میان شش تن به شورا گذاشت و از انصار جز شش نفر قرشی را داخل نکرد و درباره اعضای شورا هم توصیه ای کرد که گمان ندارم تو و دیگر همفکرانت ان را بپذیرید.
عمرو پرسید او چه کرد؟ امام صادق فرمود: او صهیب را فرمان داد که سه روز با مردم نماز گزارد و آن شش تن به شور بپردازند و جز پسرش احدی در آن رایزنی شرکت نکند و خودش حق انتخاب شدن نداشته باشد. عمر تاکید کرد که اگر سه روز بگذرد و شورا به نتیجه ای نرسد، گردن هر شش نفر زده شود و اگر پیش از سه روز، چهار تن از شش تن وحدت نظر داشته باشند و دو تن دیگر مخالفت کنند گردن آن دو نفر را بزنند. آیا شما با چنین شورایی موافق هستید؟ و آن را درست می دانید؟! معتزلیان همگی یکصدا گفتند نه ما به چنین شورایی معتقد نیستیم.
- تعیین معیار وحدت کلمه نظری و عملی
لازمه ی تحقق وحدت، و خصوصاً ماندگار بودن آن، آنستکه این وحدت حول معیار و ضابطه مشخصی و معینی شکل بگیرد. و امام صادق علیه السّلام اقدام به تعیین چنین معیارهایی کردند، تا تمامی مسلمانان با قبول این معیارهای مشترک به وحدت کلمه نظری و عملی برسند.
می دانیم که در زمان رسول خدا، مرجع برای بیان احکام، خود پیامبر بود و سپس امیرالمؤمنین علیه السلام حلال مشکلات حقوقی و قضایی و مرجع رفع معضلات احکام بود، شواهد تاریخی فراوانی بیانگر آن است که حتی در زمان خلفای اول و دوم امام علیه السلام چنین وظیفه ای را عملا برعهده داشت.
در دورانهای بعد، با این که مسایل مورد ابتلا زیادتر و نیاز مردم به دانستن احکام عملی فزونتر گردید، و هر چند امامان معصوم از اهل بیت رسول الله مرجعیت کامل داشتند و در همه زمینه ها پاسخگوی مشکلات مردم و معضلات جوامع بودند، لیکن سوگمندانه باید اعتراف کرد که خلفای اموی و عباسی چنان وضعی پدید آورده بودند که مجال مطرح شدن اولیای معصوم و دانایان شریعت وجود نداشت.
معیار وحدت نظری و عملی که امام صادق علیه السلام ارائه می دهند آنستکه لازمه فتوا و بیان حکم خدا نیز همانند هر منصب و مقام دیگری، صلاحیت و شایستگی است. مبنای فتوا و احکام فقهی و آموزه های دینی باید تنها قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم باشد، و بدون تردید هیچکس با نداشتن علم و دانش لازم، و فقدان شرایط افتاء و اجتهاد و قدرت استنباط نمی تواند و نباید متصدی آن شود.
ابن شبرمة می گوید: همراه ابوحنیفه بر جعفر بن محمد وارد شدیم و در معرفی وی به امام گفتم: این مرد، فقیهی از عراق است و حضور شما آمده است… آنگاه گفتگوی نسبتا مفصلی بین امام علیه السلام و ابوحنیفه رد و بدل شده و امام در پایان چنین فرمود:
- اتق الله یا عبدالله! و لاتقس الدین برأیک فإنّا نقف غداً و من خالفنا بین یدی الله، فنقول: قال الله و قال رسول الله، و تقول انت و اصحابک: سمعنا و رأینا؛ فیفعل الله بنا و بکم ما یشاء.
ای بنده خدا! پروا پیشه کن و از خدا بترس و با رأی و هوی در دین قیاس مکن، زیرا روز قیامت ما و مخالفان ما در پیشگاه الهی می ایستیم. ما می گوییم خدا فرمود و رسول خدا گفت، و شما و یارانتان می گوئید شنیدیم و رای و نظر دادیم؛ پس خدا آن گونه که بخواهد با ما و شما رفتار خواهد کرد.
ابن خلکان پس از نقل این روایت در بیان شخصیت امام جعفر صادق علیه السلام می نویسد:
جعفر صادق، همان جعفربن محمدبن الباقر بن علی زین العابدین بن حسین بن علی بن ابی طالب رضی الله تعالی عنهم اجمعین می باشد. و جعفر یکی از دوازده امام بر مذهب امامیه از سادات اهل بیت است و بدان جهت لقب صادق یافت که همواره سخنش راست بود.
- توصیه به عمل بر اساس وحدت
از دوران ائمه علیهم السلام تصور تحریف قرآن، هم در میان افراد معدودی از مسلمانان مطرح بوده است و این پرسش رواج داشته که چه قرائتی از قرآن معتبر و حجت است؟ کلینی در کافی روایتی را به نقل از سالم بن سلمه اینچنین نقل می کند:
- قرا رجل علی ابیعبدالله (علیهالسّلام) وانا استمع حروفًا من القرآن لیس علی ما یقرؤها الناس،
فقال ابوعبدالله (علیهالسّلام): کفّ عن هذه القراءة إقرأ کما یقرأ الناس.
- مردی برای امام صادق (علیهالسّلام) چند کلمه از قرآن خواند که من گوش میکردم، طبق آن روشی که مردم میخوانند، نبود.
امام صادق (علیهالسّلام) به او فرمود: از این قرائت خودداری کن و چنان قرائت کن که مردم امروزه قرائت میکنند.
این توصیه امام صادق علیه السلام به روشنی نشان دهنده توصیه برای تحقق بخشیدن به وحدت عملی جامعه اسلامی و از بین بردن اختلاف در مهمترین رکن دین اسلام که همانا قرآن کریم می باشد، بوده است.
- حرکت عملی در راه ایجاد وحدت کلمه
شاگردان امام صادق علیه السلام را تا چهار هزار نفر شمرده اند، که در میان آنان از گروهها و فرقههاى مختلف با مشربها و رشتههاى گوناگون حضور داشتهاند، از جمله جمعى از برجستگان اهل سنّت را مىبینیم که عدّهاى از آنان علاوه بر سمت فقهى و یا کلامى که در میان اهل سنّت دارند جزء رهبران و پیشوایان مذاهب اربعه عامّه به حساب مىآیند. این جایگاه علمی بالای آن حضرت، و پذیرش تمامی اندیشمندان مسلمان از مذاهب و فرق گوناگون، اقدامی عملی برای تحقق وحدت در میان امت اسلامی بوده است:
- ابوحنیفه نعمان بن ثابت پیشواى معروف گروه حنفىها، یکى از شاگردان معروف امام صادق علیه السلام می باشد. این مسئله را شبلنجى در نورالابصار، ابن حجر در صواعق، شیخ سلیمان در ینابیع المودة، ابن صبّاغ در فصول، و آلوسى در مختصر التحفة الاثنى عشریه، و دیگران تصریح کردهاند.
خود ابوحنیفه اعلام کرد:
- لو لا السّنتان لهلک النّعمان؛ یعنى اگر آن دو سالى (که شاگرد حضرت صادق(ع) بودم) نبود نعمان (ابوحنیفه) هلاک مىشد.
- ما رأیت افقه من جعفر بن محمّد، دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیدهام.
- مالک بن انس مدنى یکى دیگر از پیشوایان مذاهب اربعه (مالکىها)، نیز از شاگردان امام صادق علیه السلام بود از جمله کسانى که به این مسئله اعتراف نمودهاند، نووى در تهذیب، شبلنجى در نورالابصار، سبط جوزى در تذکرة، شافعى در مطالب، ابن حجر در صواعق، شیخ سلیمان در ینابیع المودة و ابونعیم در حلیه و…مىباشند.
خود مالک بن انس مىگوید:
- مدتى نزد جعفر بن محمد رفت و آمد مىکردم، او را همواره در یکى از سه حالت دیدم: یا نماز مىخواند یا روزه دار بود و یا قرآن تلاوت مىکرد و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند.
- ولایتکلّم بمالایعینه و کان من العلماء العباد و الزهاد الذین یخشون اللّه؛ و به چیزى که کمکش نمىکرد (مفید نبود) تکلّم نمىکرد، و از علماى عابد و زاهد و خدا ترس بود.
- و ما رأت عینٌ و لا سمعت اذنٌ ولاخطر على قلب بشرٍ افضل من جعفر بن محمد الصادق علماً و عبادةً و ورعاً؛ در علم و عبادت و پرهیزکارى، برتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و به قلب هیچ کسى خطور نکرده است.
و همچنین تعداد بسیار زیاد دیگر از عالمان مسلمان از پیروان مذاهب گوناگون، که در محفل درس امام صادق علیه السلام در کنار هم نشسته و از محضر آن امام همام کسب علم می کردند.
ابن ابى الحدید آنجا که مىخواهد بگوید سر منشأ همه علوم على علیه السلام است در بخشى از آن مىگوید:
شاگردان و یاران ابوحنیفه … علم فقه را از ابى حنیفه اخذ کردند، و شافعى نیز از محمد بن حسن فرا گرفته، که فقه او نیز به ابوحنیفه بر مىگردد، و امّا احمد حنبل نیز در نزد شافعى قرائت نموده، پس فقه او نیز به ابوحنیفه بر مىگردد، و ابوحنیفه هم در نزد امام صادق علیه السلام شاگردى کرده و جعفر بن محمد نیز از پدرش تا به على علیه السلام مىرسد.
در این عبارات پیشوایان مذاهب اربعه فقهى اهل سنّت با واسطه یا بى واسطه شاگردان امام صادق علیه السلام شمرده شدهاند.