اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
سیره لقمان حکیم در قرآن
لقمان حکیم از شخصیتهای معروف اخلاقی است. اینکه آیا لقمان از جمله پیامبران الهی است یا نه؟ مورد اختلاف است، اگرچه پیامبر نبودن او میان مفسران از شهرت بیشتری برخوردار است. چه لقمان پیامبر بوده باشد، و چه نبوده باشد، شخصیت عظیمی در تاریخ بشریت است.
دربارهٔ اصل و نژاد لقمان اختلاف وجود دارد بعضی او را به قوم عاد نسبت داده و برخی دیگر او را از بنی اسرائیل میدانند. عدهای معتقدند او غلام حبشی یکی از ثروتمندان بنیاسرائیل در زمان داود نبی بوده که به دلیل داشتن حکمت و دانایی از طرف ارباب خود آزاد شده است.
در قرآن کریم سورهای به نام لقمان است که پندهایی از زبان او به فرزندش نقل شدهاست. وصایای لقمان به فرزندش و شخصیت وی مضمون بسیاری از روایات شیعه و اهل سنت است.
از ویژگیهای لقمان که در احادیثْ از آن نام برده شده است می توان به تفکر عمیق، مراتب بالای ایمان و یقین، سکوت، امانتداری، راستگویی، و حل اختلافات مردم اشاره کرد.
ارزش و حقیقت حکمت
خداوند درباره لقمان در قرآن کریم می فرماید:
- وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ﴿لقمان:۱۲﴾
و به راستى لقمان را حكمت داديم كه خدا را سپاس بگزار و هر كه سپاس بگزارد تنها براى خود سپاس مى گزارد و هر كس كفران كند در حقيقت خدا بى نياز ستوده است.
در این آیه خداوند سبحان لقمان را انسانی معرفی می کند که از جانب خداوند به او «حکمت» داده شده است. واژه حكمت بيست بار در قرآن آمده، و تعليم حكمت به عنوان هدف از دعوت رسولان خداوند ذكر شده است:
- لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿آل عمران:164﴾
به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
اهميت و ارزش حكمت در حدى است كه خداوند در قرآن، دنيا را با آن همه وسعت، کم و اندك و مايه فريب مى داند و مى فرمايد: « قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ؛سرمايه زندگى دنيا, ناچيز و اندك است. (نساء:77)» و نيز مى فرمايد: « وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ؛ زندگى دنيا جز سرمايه فريب نيست.(آل عمران:185)» ولى درباره حكمت مى فرمايد: « وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا ؛ به هر كس كه دانش داده شود, خير فراوانى داده شده است. (بقره:269)»
اميرالمؤمنین مى فرمايد: «الْحِكْمَةِ الَّتِي هِيَ حَيَاةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّت؛ حكمت مايه زنده شدن قلب مرده است. (نهج البلاغة، خطبه133)» و در اهميت حكمت می فرماید: «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاق؛ حكمت گم شده مومن است, آن را گرچه از ناحيه منافقان باشد دريافت كن. (نهج البلاغة، حکمت80)»
نصایح ده گانه لقمان
خداوند در بيان حكمت لقمان، پندها و نصایح او به فرزندش را ذکر می کند. قرآن کریم در ضمن پنج آيه در سوره لقمان به ده نصيحت بزرگ و مفهوم عميق انسانی و اجتماعی اشاره می نماید:
- توحید
قرآن کریم از زبان لقمان به فرزندش می فرماید: «وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ؛ و [ياد كن] هنگامى را كه لقمان به پسر خويش در حالى كه وى او را اندرز مى داد گفت اى پسرك من به خدا شرك مياور كه به راستى شرك ستمى بزرگ است (لقمان:۱۳)»
فرد مشرک، هم به خدای سبحان ظلم کرده که برای آن خالق واحد قادر متعال شریک و همانند قائل شده است، و هم به خود ظلم کرده که سعادت دنیا و آخرت را از خود سلب کرده است.
- معاد
لقمان در وصیت به فرزندش می گوید: «يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ؛ اى پسرك من اگر [عمل تو] هموزن دانه خردلى و در تخته سنگى يا در آسمانها يا در زمين باشد خدا آن را مى آورد كه خدا بس دقيق و آگاه است (لقمان:۱6)»
اگر کسی به معاد و روز حسابرسی باور داشته باشد، در روابط اجتماعی خود به انسانهای دیگر ستم نمی کند، حقوق آنها را رعایت می نماید. با همه انسانها به نیکی برخورد می کند. از جنگ و خونریزی پرهیز می نماید.
- نماز، امر به معروف و نهی از منکر، صبر در مقابل مشکلات
بعد از توحید و معاد، نوبت به عبادات در دنیا می رسد و می فرماید: « يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ؛ اى پسرك من نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش اين [حاكى] از عزم [و اراده تو در] امور است (لقمان:۱۷)»
با این وصیتها و نصایح، لقمان به فرزندش پند می دهد که روابط خود با خداوند، و روابط خود با مردم را نظم ببخشد، و نسبت به سعادت یا هلاکت انسانهای دیگر بی تفاوت نباشد.
- تواضع، عقلانیت، عدم خودخواهی
لقمان حکیم به فرزند خود در مورد نحوه رفتار در جامعه و برخورد با انسانهای دیگر می فرماید: «وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خیالباف خودپسند را دوست نمى دارد (لقمان:۱۸)»
«مختال» یعنی خیال زده، خیال باف، کسی که بجای تعقل و اندیشیدن، به خیالبافی می پردازد. و «فخور» یعنی فخر فروش و خودبین.
فروتنی در برخورد با مردم، واقع بین بودن و خیالبافی نکردن، و عدم خودخواهی در تصمیماتی که به انسانهای دیگر مربوط است، سه پند بزرگ اجتماعی است که رعایت آنها می تواند روابط افراد جامعه را انسانی تر نماید.
- اعتدال در زندگی، اعتدال در سخن
دو وصیت مهم دیگر لقمان آن است که: «وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ؛ و در راه رفتن خود ميانه رو باش و صدايت را آهسته ساز كه بدترين آوازها بانگ خران است (لقمان:۱۹)»
اعتدال و دوری از افراط گری، هم در مشی و روش زندگانی، و هم در سخن گفتن با دیگران، باید رعایت گردد. خدا به انسان زبان و اندیشه داده است، تا در ارتباط با دیگران با عقل و خرد قضاوت نماید، و چنانچه با عمل و رفتار آنان مخالف بود، یا مشاهده کرد دیگری دارد به حقوق او تجاوز می کند، از منطق گفتگو بهره ببرد، نه جنگ و خونریزی.