اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
سی و یکمین نشانه متقین:
- الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ،
همگان به خيرش اميدوار، و از شرّش در اماناند،
«خیر» چیزى است که همه آن را خواهاناند، مثل عقل و عدل و هر چیزى که سودمند است؛ و ضد آن «شرّ» است. علامه طباطبایى در معناى خیر مىنویسد:«در اصل خیر به معناى برگزیدن است و یک چیز را از آن رو خیر مىنامیم که آن را با چیز دیگرى مقایسه مىکنیم؛ سپس آن را برمىگزینیم؛ پس آن را که برگزیدیم، در نظر ما خیر است؛ چون برگزیدهىِ ماست» (المیزان، ج۳، صص۱۵۲ -۱۵۳)
قرآن کریم خیر را گاه در مقابل شرّ و گاه در مقابل ضُرّ (ضرر و رنج) به کار بردهاست:
- وَلَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ (یونس:۱۱)
اگر خدا به عقوبت عمل زشت مردم و درخواست شرّى که در حق خود مىکنند، همچون خیرات تعجیل مىفرمود، لازم مىآمد که طومار زندگیشان را در هم پیچد.
- وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (یونس:۱۰۷)
اگر از خدا به تو ضررى برسد، هیچکس جز او آن را از تو دفع نتواند کرد و اگر خدا به تو خیرى عطا نماید، [هیچکس نمىتواند آن را منع نماید]؛ پس او بر هر چیزى تواناست.
قرآن کریم علاوه بر آن که می فرماید «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ (بقره: ۱۴۸)» و به انجام فعل خیر تحریک مىکند، یکى از نشانههای صالحین را شتافتن در خیرات مىداند و می فرماید آنها کسانی هستند که «يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ (آل عمران: ۱۱۴)» ؛
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی
چنان که تعدادى از پیامبران الهى را که شتابندگان در خیرات بودهاند با وصف «اخیار» معرفى مىکند و مىفرماید:
- وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ … وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ؛ وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ ﴿ص:۴۵-۴۸﴾
و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديده ور بودند به يادآور … و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند؛ و اسماعيل و يسع و ذوالكفل را به ياد آور [كه] همه از نيكانند.
قرآن برخى از امورى را هم که خیرى در آنها نیست، ذکر نموده است؛ از آن جمله:
- مال و فرزند: مال و فرزند طیّب خیر است؛ اما وقتى در جهت خدا نباشند هیچ خیرى در آنها نیست؛ چنان که مىفرماید:
- أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِينَ؛ نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَلْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿مؤمنون:۵۵-۵۶﴾
آيا مى پندارند كه آنچه از مال و پسران كه بديشان مدد مى دهيم؛[از آن روى است كه] مى خواهيم به سودشان در خيرات شتاب ورزيم [نه] بلكه نمى فهمند.
- نجوا کردن (به راز سخن گفتن): خداى سبحان در قرآن کریم مىفرماید:
- لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ ﴿نساء:۱۱۴﴾
- در بسيارى از رازگوييهاى ايشان خيرى نيست مگر كسى كه [بدين وسيله] به صدقه يا كار پسنديده يا سازشى ميان مردم فرمان دهد .
اهل تقوا به خاطر خشکاندن ریشههای محبّت دنیا در درون خود، زمینه شرارتهایی را که به انگیزه کسب قدرت و ثروت از انسانهای حریص و هوس ران به وقوع میپیوندد، از بین بردهاند و به همین جهت مردم از شرارت ایشان در امان هستند، و در عوض از آن جائی که از نیکوکاران میباشند، همواره از آنها امید خیر و نیکی میرود. امیرالمؤمنین علی علیه السّلام میفرماید: «خَيْرُ النَّاسِ مَنْ نَفَعَ النَّاسَ؛ بهترین مردم کسی است که به مردم سود برساند.». و نیز میفرماید: «خَيْرُ النَّاسِ مَنْ تَحْمِلُ مَؤُنَةَ النَّاسِ؛ بهترین مردم کسی است که مخارج و مشقّت زندگی مردم را بر عهده بگیرد.(عيون الحكم و المواعظ، ص٢٣٩)».
این امید به خیرها و ایمن بودن از شرور نسبت به اهل تقوا آنگاه بیشتر قابل درک می شود که می بینیم رسول خدا در توصیف مؤمن و مسلمانی عادی پائین تر از رتبه متّقین می فرماید: «أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ لِمَ سُمِّيَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً؟ لِإِيمَانِهِ النَّاسَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ؛ أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ مَنِ الْمُسْلِمُ؟ مَنْ سَلِمَ النَّاسُ [مِنْ] يَدِهِ وَ لِسَانِهِ؛ آیا شما را باخبر نسازم که چرا مؤمن، مؤمن نامیده شده است؟ به جهت آنکه مردم را بر جان و مالشان امان بخشیده (جان و مال مردم از او در امان است)، آیا شما را باخبر نسازم که چه کسی مسلمان است؟ کسی است که مردم از دست و زبان او سالم بمانند.(علل الشرائع، ج٢، ص٥٢٣)».
آری نه تنها مردم از آزار اهل تقوا در امان هستند بلکه وجود ایشان برای مردم مایه خیر و برکت است، بهطوری که در روایات به زنبور عسل تشبیه شدهاند. زنبور عسل هم شهدى را توليد میکند كه بسيار پرفایده است، هم انبارى را از موم میسازد كه کارایی بسيار دارد، هم با گردش روى گلها سبب گردهافشانی و بارورى انواع گياهان میشود، و حتّى نيش او نيز كه وسیلهای دفاعى در برابر دشمن است براى درمان بعضى از بیماریها مفيد است. پیامبر اکرم میفرماید: «إِنَّ مَثَلَ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ النَّحْلَةِ إِنْ صَاحَبْتَهُ نَفَعَكَ وَ إِنْ شَاوَرْتَهُ نَفَعَكَ وَ إِنْ جَالَسْتَهُ نَفَعَكَ وَ كُلُّ شَأْنِهِ مَنَافِعُ وَ كَذَلِكَ النَّحْلَةُ كُلُّ شَأْنِهَا مَنَافِعُ؛ همانا مَثَلِ مؤمن چون زنبور عسل است، اگر با او رفیق شوی به تو سود میرساند و اگر با او مشورت کنی موجب منفعت تو میشود و اگر با او همنشین شوی برایت سودمند است و تمام کار او منفعت است و زنبور عسل نیز همینطور است تمام کارش سود و منفعت است. (بحار الأنوار، ج٦١، ص٢٣٨)».