اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِه کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّهَا… اَلْحَمْدُ لِلّهِ مالِکِ الْمُلْکِ مُجْرِی الْفُلْکِ مُسَخِّرِ الرِّیاحِ فالِقِ الاْصْباحِ دَیّانِ الدّینِ رَبِّ الْعَالَمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلی طُولِ اَناتِهِ فی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلی ما یُریدُ
و نشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، و أَنَّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه، و اخوفکم من عقابه
سرنوشت شیطان
قرآن کریم به سرنوشت ابلیس اشاره می کند، و می فرماید ابلیس به پاداش هزاران سال عبادت خود از خداوند تا روز قیامت برای خود مهلت خواست «قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ ]شیطان[ گفت مرا تا روزى كه [مردم] برانگيخته خواهند شد مهلت ده (اعراف:۱۴)» در سوره اعراف می فرماید « قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ؛فرمود تو از مهلت يافتگانى (اعراف: ۱۵) که ظاهرش آنستکه خداوند هم این مهلت را تا قیامت به او داد. لکن در سوره ص و سوره حجر می فرماید این مهلت تا زمان معیّنی به شیطان داده شده است : « قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ؛ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ فرمود تو از مهلت يافتگانى؛تا روز [و] وقت معلوم (ص:۸۰-۸۱؛ حجر:۳۷-۳۸)» این وقت معلوم چه زمانی است؟ عده ای آن را با روز ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه مرتبط می دانند.
و شیطان به عزت خداوند قسم می خورد که همواره به فریب انسانها بپردازد: « قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ؛ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ؛ [شيطان] گفت پس به عزت تو سوگند كه همگى را جدّاً از راه به در مى برم؛ مگر آن بندگان پاكدل تو را (ص:۸۲-۸۳)»
سکونت آدم در بهشت و فریب او توسط شیطان
قرآن کریم گزارش می دهد که آدم ابوالبشر به فرمان خداوند همراه همسر خود در بهشت الهی مسکن گرفت:
- وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ؛ فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ؛ وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ ﴿اعراف:۱۹-۲۱﴾
و اى آدم تو با جفت خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد؛ پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود براى آنان نمايان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز [براى] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره] جاودانان شويد؛ و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعا از خيرخواهان شما هستم.
در اینجا وسوسه ابدیت و زندگی جاودان آدم را به خوردن از آن درخت وادار می کند، و در حقیقت فریب حیله شیطان را می خورد:
- فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿طه:۱۲۱﴾
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود و [اين گونه] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.
این ماجرای آدم ابوالبشر در ادبیات شاعران ما دستمایه اشعار نابی شده است. عده ای آن را به بی ارزشی دنیا و سرگرمیها و زیبائیهای آن ارتباط داده اند که انسان را از معشوق حقیقی که خداوند است باز می دارد. حافظ می گوید:
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
نکته بسیار تکان دهنده و هشدار دهنده آنستکه جنگ انسان با شیطان، جنگی نابرابر است. شیطان بر انسان احاطه دارد و او را مشاهده می کند در حالیکه انسان غافل است از حضور و وسوسه شیطان. قرآن کریم می فرماید:
- يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿اعراف:۲۷﴾
اى فرزندان آدم زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباسشان را از ايشان بركند تا عورتهايشان را بر آنان نمايان كند در حقيقت او و قبيله اش شما را از آنجا كه آنها را نمى بينيد مى بينند ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند.
نفس و شیطان هر دو یک تن بودهاند در دو صورت خویش را بنمودهاند
چون فرشته و عقل کایشان یک بدند بهر حکمتهاش دو صورت شدند
دشمنی داری چنین در سر خویش مانع عقلست و خصم جان و کیش
آدم معصوم یا گناهکار؟
سؤالی که اینجا پیش می آید آنستکه آیا آدم با این عمل خود و خوردن از آن میوه ممنوعه، دچار گناه و انجام عمل حرام شد؟ یا نه، اعتقاد به عصمت او با این ماجرا دچار اشکال نمی شود؟
برای توضیح بیشتر باید ابتدا بگوئیم اوامر و دستورات به دو دسته تقسیم می شوند: امر و نهی مولوی، امر و نهی ارشادی
امر و نهی مولوی به دستوراتی گفته می شود که خداوند به عنوان آفریننده انسان به او فرمان می دهد کاری را انجام دهد (واجب) یا ترک کند (حرام). و امر و نهی ارشادی به دستوراتی گفته می شود که خداوند با آنها انسان را راهنمائی به نتیجه آن عمل می کند نه اینکه انجام یا ترک آن را به او فرمان داده باشد.
با امر یا نهی ارشادی، عملی واجب یا حرام نمی شود. و اطاعت نکردن از دستور ارشادی خداوند گناه به حساب نمی آید، و عقوبتی بجز همان نتیجه طبیعی عمل در پی ندارد.
در ماجرای آدم ابوالبشر نیز نهی ارشادی خداوند در کار بوده است. زیرا قرآن در هنگام نقل داستان می فرماید:
- فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى؛ إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى؛ وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى ﴿طه:۱۱۷-۱۱۹﴾
پس گفتيم اى آدم در حقيقت اين [ابليس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك] است زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيره بخت گردى؛ در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى؛ و [هم] اينكه در آنجا نه تشنه مى گردى و نه آفتابزده.
در اینجا خداوند نتیجه استفاده آدم از آن درخت را به او تذکر می دهد که موجب محرومیت او از سکونت در بهشت و استفاده از نعمتهای آن و آرامش و آسایش بهشتی خواهد شد. در واقع ارشاد آدم است به اینکه نکند از این گیاه استفاده کنی و از این نعمت بهشتی محروم شوی. لذا در سوره اعراف می فرماید:
- فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿اعراف:۲۲﴾
پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از [ميوه] آن درخت [ممنوع] چشيدند برهنگى هايشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است.
این نحوه بیان الهی دلالت دارد بر اینکه آن نهی خداوند از خوردن از آن گیاه، نهی ارشادی بوده است، و لذا این عمل برای آدم حرام نبوده و با معصوم دانستن آدم که از انبیاء الهی است منافاتی پیدا نمی کند.
نشانه ارشادی بودن نهی خداوند آنستکه با توبه ای که آدم می کند و مورد مغفرت قرار می گیرد، تبعات عمل او (از دست دادن نعمتها و آرامش و آسایش بهشتی) به او باز نمی گردد، زیرا اینها از نتایج طبیعی آن خوردن بوده است نه اینکه عقوبت گناه بوده باشد.